شهر تب تبدیل به شورهزار شده است. ادیپوس کابوسهایی میبیند که منجر به آگاهیاش میشود و به هنگامی که از خواب بیدار میشود بهتزده از آن چیزی است که در کابوسهایش دیده، اما دست از جستوجوگری در جهت یافتنِ راهحلی برای بحران برنمیدارد. نهایتاً او مجبور به پذیرفتن سرنوشتش شده و توسط کریون با نمکهای شوره زار تب کور میشود.