در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال الهام ابراهیمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:42:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مثل همیشه....
حافظ را باز میکنم و
تو به افسانه ها فکر میکنی...
عادت کرده ام به دیدن شعر در دستانت
و دستانت....

غزل ها را پشت هم میخوانم
تو آرام پلک می زنی
و من مبهوت آهنگ سکوتت هستم...
....واژه ها را به معنا میکشی
میان پیچ و خم کوچه های شوریدگی رقصان می شوی
ومن به تماشای قامتت سخت ایستاده ام
و چه مستانه دلتنگ میشوم...


از: الهام
بابا حافظ من...ممنون دوست عزیز زیبا نوشتید وقتیکه بابا با هر غزل
از سر دل خبر میده فقط میتوان مات و مبهوت از این تصویر خیال نه
واقعیت سکوت کرد....و شما هم هنرمندانه به غزل بابا واقعیت و عمق دادید.ممنون.

حافظ ز چشمان قشنگ تو غزل ساخت،هر کس که تو را دید به چشمان تو دلباخت
نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت،دیوانه شد از طرز نگاهت قلم ... دیدن ادامه ›› انداخت.
------
تفالی به حافظ:

دل می رود ز دستم،صاحبدلان خدا را!
دردا!که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی نشستگانیم،ای باد شرطه!برخیز
باشد که باز بینیم آن یار آشنا را
ده روز مهر گردون،افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران،فرصت شمار یارا...
۱۱ مرداد ۱۳۹۱
"ومن به تماشای قامتت سخت ایستاده ام
و چه مستانه دلتنگ میشوم..."

الهام عزیز بسیار زیبا بود
سپاس
۱۲ مرداد ۱۳۹۱
ممنونم مریم جان
۱۲ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزگار عجیبی است
عشق...
قسمت...
تو...

به رسم همیشه حافظ را باز میکنم
باز هم قصه تکراری یوسف و کنعان!
باز هم باور میکنم...
نیاز دارم به اقرار تو که آیا
من بازیچه لحظه های تنهاییم
و یا تو آن مجنون گمشده این روزهایی!
تو نمی دانی من از ... دیدن ادامه ›› "دوستت دارم" های تلخ می ترسم
و تو دوستم داری
اما تلخ
و من به انتظارت ایستاده ام
تو میگذری از خودت
و به من می رسی
با کوله باری از عشقی کهنسال و ترک خورده
و عجیب است که من هنوز هم عاشقم

این ها را برایم معنا کن
عشق
قسمت
تو
من...


از: الهام
از دور نگاهت میکنم
دوباره روزهایم ورق می خورد
در جستجوی نشانی از "تو" در لحظه هایم هستم
عجیب است!
روزهایم،شب هایم،ثانیه ها به رنگ "تو"ست

محبوب من!
یادم میآید دست هایم در دستت بود از سر خیال
چه خیال شیرینی!
و چه تنهایی تلخی!

عاشقانه هایم را می کاوم
باز هم به "تو" میرسم!
تمام ... دیدن ادامه ›› نمی شود داغ سرخوردگی هایم

چشمانم را می بندم
تجسم چشمانت دشوار است
و این بار می دانم "شیطان" اندوه را به من هدیه کرد...

محبوب من!
چه دردناک است دیگر رویای تو نیستم
و تو بی خیال از من عشق را می فهمی

از دور نگاهت می کنم
آرامشت را نمیفهمم
رویایت را نمی فهمم
چشمانم را می بندم
روزهایم ورق می خورد
من به غوطه ور بودن در ثانیه ها عادت کرده ام

از: الهام
ممنونم آقای نداف
لطف کردین خوندین
۲۷ آذر ۱۳۹۰
سپاس دوستان عزیزم
ممنون که خوندین و نظر دادین
۲۸ آذر ۱۳۹۰
من به غوطه ور بودن در ثانیه ها عادت کرده ام

مرسی
۲۸ دی ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادت را
همراه مشتی یاس،
به تن سرد خاک می سپارم
شاید،
روزی،
عطرآگین شود خلوت حضورت
و آغاز شوی در لحظه لحظه تار و پود وجودم

کسی چه می داند؟
طنین نام تو در من
هر روز زبانه می کشد...
و من با یاد نگاهت هر روز،
شکوفه های یاس را به نظاره می نشینم





از: خود
حسش کردم...دوسش داشتم، ممنون الهام جان
۲۵ آذر ۱۳۹۰
درود الهام جان . ببخشید که دیر دارم میخونمت . عالی . مرسی
۲۸ دی ۱۳۹۰
مرسی محمد جان
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید