در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم شیعه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:43:46
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سک سک نکن

به دنبالت آمده ام...
می خواهم تو را نه از پشت خنده های آب رفته ی دیروز
و نه از خون مردگی کشدار حسرت
و نه حتی از قابهای ویرانگر امروز با پارچه های سپید معطر

که از پس یک اتفاق پیدایت کنم
بگذار این بازی تمام نشود...
من چشم می گذارم

تو از دور
برایم دعا کن...
مرجانه، مرتضی برومند، امیر هوشنگ صدری و امین این را امتیاز داده‌اند
عبارت "خون مردگی کشدار حسرت " را بسیار می پسندم
ممنون
:)
۱۱ دی ۱۳۹۲
ممنون مرجانه ...درود به تو که خواندی ام...
۱۴ دی ۱۳۹۲
امیر هوشنگ عزیز تحسینم کردی و من بی نهایت سپاسگزار...
درود...
۱۴ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب دوباره روح کسی پر کشیده است

یعنی به مستطیل مرگ خودش سر کشیده است...
اگر پر کشیدن روح رو به عاشق شدن تعبیر کنیم ، مرگ بعد از وداع محتمل به نظر میرسه ... .
راستی چند بار زندگی می کنیم از فرط پوست کلفتی و نعمت فراموشی ؟
۰۶ دی ۱۳۹۲
وسپاس و درود بر شما نستوه عزیز...

ونگاهی که روبیک وار و ماهرانه در پس نگاهم چرخاندی...
۰۷ دی ۱۳۹۲
درود بر تو خورشیدکم...
۱۴ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در زرورق دل…

باید به همین سایه ها اعتماد کنم …سایه هایی که محو می شوند در مدور نگاهی که در گردباد آسیاب می چرخد…
چمباتمه که بزنم و بغل بگیرم زانوهای تاخورده ام را …باز هم نمی آیی و من چقدر در خلاء این اوهام تو را فکر کرده ام …
دیروز کاکتوس خانه یمان افطار نکرده مرد و من تازه فهمیدم به خدا رسیدن تا چه اندازه سخت است…
می دانی ،دیگر آیینه ها نشانم نمی دهند …با من قهرند یا گم شده ام ،نمی دانم …تنها می دانم در جستجوی تو راه آمده ام که خودم را هزار بار در هزاران گورستان دفن کرده ام ….
کودکانه هایم خاک گرفته اند در زنگار ... دیدن ادامه ›› خاطرات نبودنت…
در حوالی روزهایی که کش آمده اند…
گیجم..هنوز گیجم…درست مثل ساعت شماته داری که نمی داند چه وقت باید زنگ بزند …
وقتی نقاره ها در صدای بال زدن کبوترها به پرواز در می آید و من سراسیمه در مه چشمانم گرگ و میش میشوم…
باید سلامم را به تو برسانم و بروم …هرچقدر دور…هرچقدر نزدیک …
می دانم که می شنوی ام …حتی اگر حجره های حنجره ام ،خاموش باشد…
ممنون ازلطفت سمانه نازنینم...
۱۴ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زخمم بزن که زخم مرا مرد می کند

اصلا برای عشق سرم درد میکند

زخمم بزن که لااقل این کار ساده را

هر یار بی وفای جوانمرد می کند...
آفرین بر شاعر
و
ممنون از مریم خانم
۱۱ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی باید همه ی خود را برداشت و برد...

خیلی بدهکاریم به همه‌ کسایی که همیشه بهشون گفتیم

درست میشه و نشد...