سفرنامه دور اروپا ۱۹: هلند (بخش پنجم)
روز بیست و دوم سفرمون بود. از آمستردام خوشمون نیومده بود. شب رو هم به سختی خوابیده بودیم. سریع آمستردام رو ترک کردیم و مسیرمون رو به سمت شهر The Hague یا همون شهر لاهه ادامه دادیم. قرار بود در مسیر کمی از مسیر اصلی فاصله بگیریم تا به سمت منطقه Keukenhof بریم و بعد به لاهه بریم.
باغ های معروف Keukenhof ، یکی از معروف ترین نقاط هلند هست که خیلی ها برای دیدن لاله های هلندی به اون منطقه میرن. البته ما نمیدونستیم که این باغ فقط در بهار باز هست و الان که ما به اونجا میریم بسته هست. طبیعت هلند همچنان بی نظیر بود و بدون شک تکه ای از بهشت روی زمین. به پارک Keukenhof رسیدیم ولی خوب متاسفانه تعطیل بود. ولی ما ناراحت نبودیم از تغییر مسیرمون. این منطقه در واقع منطقه اصلی پرورش گل در هلند بود. همه جا پر بود از گل خانه های بزرگ و تریلی های حمل گل همه جا در حرکت بودند.
از اونجا به سمت شهر The Hague حرکت کردیم. لاهه برای ما شهر جالبی بود. شهر حقوقدان های جهان و جالب تر افراد کت شلواری با لباسهای رسمی و کیف
... دیدن ادامه ››
(که احتمالا حقوقدان بودن) که با دوچرخه همه جا در حرکت بودن! دیدن ماشین عروسی که از نظر ما ایرانی های به همه چی شبیه بود جز ماشین عروس! شیفته ی سادگی و بی تکلفی این مردم شدیم. چند ساعتی رو در شهر گشتیم و بالاخره تصمیم گرفتیم با هلند خداحافظی کنیم و به سمت بلژیک حرکت کنیم.
مقصد ما Brugge بود. به محض اینکه وارد همسایه جنوبی هلند شدیم همه چی تغییر کرد. کارخانه های بزرگ، نیروگاه ها، تونل های زیرزمینی چند کیلومتری که به زیر آب کشیده شده بود، برای ما حکایت از این داشت که وارد کشوری صنعتی و پولدار شدیم... برخلاف هلند، بلژیک پر نور بود و همه جا پر از چراغ بود. در مسیرمون به سمت بروژ بودیم که شب شده بود و ما هم خسته. پس تصمیم گرفتیم که یه کمپ سایت پیدا کنیم و شب رو همونجا بمونیم. نزدیک شهر Eede بودیم و جی پی اس به ما یه پیشنهاد عالی داد. فقط چند کیلومتر با هلند فاصله داشتیم ما هم که خاطره ای خوب از هلند داشتیم سریعا به سمت Eede رفتیم. شهری بین هلند و بلژیک. شهری با یک جاذبه خاص که خیلی هامون عکس هاش رو قبلا دیده ایم. ما هم نمیدونستیم و اتفاقی به اونجا رفتیم.
Eede شهری هست که کافه ای در اون قرار داره که نصف این کافه در بلژیک و نصف دیگش در هلند قرار داره. و ما بصورت اتفاقی به اونجا رسیدیم. برای کمی استراحت به اون کافه رفتیم و جالب تر از اینکه ما اونجا رو میبینیم، خود ما برای محلی های اونجا بودیم. با صاحب کافه و چند نفری که اونجا بودن هم صحبت شدیم و می گفتن تا حالا ایرانی به اونجا نرفته بود. از کشور و از دینمون می پرسیدن و با مهربانی اصرار داشتند تا ما رو مهمون کنن. بعد از خداحافظی از اونها وارد خود شهر eede شدیم. مشخص بود این شهر، شهری جنگ زده هست. دیگه هوا تاریک شده بود. در روستاهای اون اطراف به دنبال کمپ سایت می گشتیم. تا بالاخره جایی رو پیدا کردیم که تبدیل به یکی از بهترین خاطرات سفرمون شد.
پیرمرد صاحب کمپ سایت به محض دیدن ما و فهمیدن اینکه ما ایرانی هستیم، با خوشحالی به سمت ما اومد و به ما گفت که از ایران اومدین؟ ما هم گفتیم آره. و جمله بعدی پیرمرد این بود: شما فامیل های ساسان هستین؟!!!
ما هم گیج هم رو نگاه می کردیم و بهش گفتیم. نه... خلاصه اینکه یک ساعتی داشت برای ما تعریف می کرد که ساسان کیه و ما هم کنجکاو که بیشتر درباره ساسان بدونیم. صاحب کمپ سایت به ما گفت که ساسان خیلی پولداره، ساسان اینجا کاخ داره و خیلی مرد خوبیه و در شهری همین حوالی در هلند ساکن هست و پیرمرد اصرار داشت که ما به دیدن ساسان بریم فردا.
خود کمپ سایت فوق العاده زیبا بود. در میون گندمزارهای منطقه قرار داشت و با چراغ های کوچیک و عروسک های مختلف به شکل زیبایی تزئین شده بود. و البته کمپ سایت خیلی ارزونی هم بود. فقط برای حمام برای 6 دقیقه باید نیم یورو جداگانه پرداخت می کردیم. خیلی از جاهای هلند به علت اینکه آب گرم هزینش بالا بود باید جداگانه برای حمام وجه پرداخت میشد. شب رو با بارون نم نمی که میبارید خوشحال از اینکه باز در هلند هستیم به خواب رفتیم.
برای دیدن تصاویر به سایت پارسیس مراجعه نمایید.
نویسنده: سعید عمرانی
http://www.parsis.ir