خیال هم می داند
چه گرهی خورده است
انتهای ِدیوانه وار ِشب ِ تاریک ِ حضور
خیال هم می داند
که من محاصره شدم
میان ِ دلتنگی ِروزهایی ، که شب وار تب می کردند
خیال هم می داند
عبور ِ من چه راهی را می پیماید
از باریکه ای که تا به حال به سبکی ثابت نشده
خیال هم می داند
و من نمی دانم کجای این دنیا...عالمِ من است