از گذشته ای دور بالاخره باید دل کند .
دوباره باید بی بهانه شروع کرد و روس صندلی نرمی ، لم داد و فیلمی که چند دقیقه از شروع اش گدشته را با لذت تماشا کرد .
چای هم که باشد چه بهتر .
آنقدر هوس کرده ام این روزها باز خاطره ها را به تو تکرار کنم ، که هیچ چیز آنقدر خوشحالم نمی کند .
خاطره ها را این بار به شکل دیگری رقم خواهیم زد ،با نوع نوشتاری دیگر ، یا شاید با نگاه و مضمون جدیدتری . خوب هر چه که باشد ، روز به روز بزرگتر می شویم ، بزرگتر فکر می کنیم ، بزرگتر عاشق می شویم .
و حتی چای را در لیوان های بزرگتر می نوشیم .
بی بهانه باید دوست داشت ، بی بهانه باید در وسط خیابان های تهران با همین آلودگی
... دیدن ادامه ››
هایش قدم زد.
اما مهم چیز دیگریست در این قدم زدن ، هدف هم فرق می کند .
دستان ات که باشند ، بدون مقدمه ، هم خیابان ها را فراموش خواهم کرد . هم آلودگی تهران بزرگ را .
وای که چه بزرگ شده ام .
چه فیلم های بدی را تا به امروز تحمل کرده ام تا به این کارگردان باتجربه رسیده ام .
#کسری_ناری