لاک جیغــــــــــی بودم و از لاک بیرون آمدم
ترس خود کردم رهــــــا بی باک بیرون آمدم
-
چشم خود را شسته ام یک جور دیگر دیده ام
رفته ام آزاد و اما ، سوی حـــــــق پیچیده ام
-
رفته ام عمری خطا رنجانده خوبان را ز خود
دور کردم دور کردم روح ایمـــــان را ز خود
-
مو و آرایش عیان کردم چو بر، نامحـــرمان
من پشیمانم کنم اقرار، با فعل و زبــــــــــــان
-
... دیدن ادامه ››
ای خــــدا کن توبه ی من را ، قبول و راه ده
راه خوبـــــــــــی را ، نشان بنده ی گمراه ده
-
میکنم تبلیغ دین ، زین پس که جبرانش کنم
جان فدای خالق و ، آیات قرآنــــــــــش کنم