در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی اتحاد درباره نمایشگاه فریده لاشایی: پرسشگر ابدی* مروری بر زیست ودوره ی کاری فریده لاشایی علی اتحاد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:38:59
پرسشگر ابدی*
مروری بر زیست ودوره ی کاری فریده لاشایی
علی اتحاد

جهان لاشایی در نگاه نخست جهانی انتزاعی به نظر می رسد. با جستجو در محل تولد و زیستگاه هنرمند اما این تصاویر انتزاعی کارکردی سمبلیک می یابند. مهم ترین رمز این دستگاه زیبایی شناسانه جنگل است. زادگاه هنرمند جایی میان جنگل و دریا واقع شده است. جنگل های انبوه گیلان که از نظرگاهی توریستی یادآور شادی تعطیلات و بازگشت به طبیعت است در نگاه شهروندان آن سرزمین ملغمه ای از شادی، هراس، جادو، زندان و رهایی و ... است. لاشایی درست یک سال پس از کودتای بیست و هشت مرداد (کودتایی که امریکا و انگلستان علیه دولت مصدق به راه انداختند) در شهر رشت متولد شد. پدرش فرماندار شهر لاهیجان بود و کودکی اش غرق در التهاب های سیاسی-اجتماعی مرتبط با ملی شدن صنعت نفت و پیرو آن خفقان پس از کودتا گذشت. جنگل های گیلان در تاریخ یک صد سال گذشته ی ایران، به شکلی همزمان جایی برای تجمع و اختفای انقلابیون، ساخت زندان های حکومتی، انجام اعدام های غیر رسمی و ... بود. کارکردی دوگانه که به وضوح وارد جهان آثار لاشایی ... دیدن ادامه ›› شده است.
در اغلب قصه هایی که لاشایی نقل می کند، چه آن ها که به واسطه ی نقاشی و چه آن ها که با انیمیشن هایش مى گوید؛ جنگل حضوری پایدار و در عین حال دوگانه دارد. حتی وقتی هنرمند در آثاری یکسره انتزاعی رنگ ها را به هم می آمیزد برای مخاطبان آشنا با اقلیم گیلان، ترکیب رنگها یادآور پاییز جنگل های شمالی است. لاشایی اقلیم بی تغییر سرزمین اش را بستری برای روایت تاریخ یکسره متلاطم خود و کشورش قرار می دهد؛ چه آن جا که نقاشی هایش اندوه بارند و چه آن جا که سرخوشی خرگوش ها وکلاغ ها را با آثار نقاشانه می آمیزد، چه در تصویر گری قهرمانی ملی و چه در بازنمود درختی یکه!
فریده لاشایی شخصیتی چند وجهى است و طی نیم قرن تلاش از رسانه های مختلف برای کنش های فرهنگی اش بهره برده است. لاشایی پس از پایان دبیرستان به آلمان رفت و در دانشگاه فرانکفورت در رشته ی ادبیات آلمانی مشغول به تحصیل شد و پس از آن در وین به تحصیل در رشته ی طراحی شیشه پرداخت. دو نمایشگاه در ایتالیا و آلمان برگزار کرد و به ایران بازگشت و دو سال بعد نخستین نمایشگاه انفرادی اش را در ایران و در گالری سیحون برپا کرد.
وی در سال ١٩٦٨ ترجمه ی "زن نیک سچوان" The good person of Szechwan نوشته ی برتولد برشت را در ایران منتشر کرد. پس از آن نیز نمایشنامه هایی از برشت، ناتالیا گینزبروگ، اوا هریس، جیمز کروتس و واسیلی واسیلیکوس ترجمه کرد. لاشایی نخستین رمان اش را در سال ٢٠٠٢ در اختیار مخاطبان اش قرار داد. "شال بامو" (عبارت شغال آمد به گویش گیلکى) روایتی متفاوت از زیست هنرمند است. وی در این رمان خود را از نگاه مادرش بازخوانی کرده و بدین واسطه زنان نسل های مختلف ایران را در رمانی واحد گرد هم آورده است. لاشایی در "شال بامو" زمان و مکان را در می نوردد، از کوچه های رشت، تهران دهه های مختلف، استانبولی که در مسیر مدرنیته قرار گرفته بود و حتی زندان قصر به تفضیل سخن می گوید.
وی درباره ی رمان اش چنین می گوید: "در نقاشی نمی ترسیدم. نقاشی کاری بسیار شخصی است. کاری خاص، مخاطبین خاص هم دارد. یعنی هرگز مثل ادبیات مخاطب گسترده و ناشناس ندارد. بخصوص در ایران. در فرنگ کمی فرق دارد و طیف وسیعتری را در بر می گیرد. حالا ادبیات را در نظر بگیرید. خب کاملا متفاوت است. با هزارها آدم سر و کار خواهید داشت. کسانی که اصلا نمی شناسید و نمی بینید ... می خواستم یک کلاژ درست کنم. مثل نقاشی های مدرن. من بی شکل بودن راوی را دوست داشتم. اصلا ساختارش هم شبیه نقاشی هایم است. تکه تکه بودن و بی ربطی، مانند لحظات بدون ربط زندگی در عین ربط داشتن. یک نوع کلاژ. کلاژی مبهم وکمی سخت. ولی اگر کشش داشته باشد، زیبایی داشته باشد، خواننده آن را دنبال خواهد کرد. یعنی درنوعی درهم و برهمی یکجوری خودم را گم میکنم. مثل آدرس یا شماره تلفنی که یک گوشه می نویسم وبعد آن را گم می کنم. هیچ وقت هم یاد نگرفتم که آدرس یا شماره تلفن ها را در دفتر خاص بنویسم. "
این گونه است که نوشتن این رمان بیش از یک دهه به طول می انجامد. "شال بامو" در عین حال بدل به دانشنامه ای می شود که ما را در مسیر رمزگشایی آثار لاشایی، یاری می کند. این گونه است که کارکرد شخصیت مصدق، درخت ها و جنگل ها، مفاهیمی چون گمگشتگی، هراس، رنج و سرمستی توآمان در زیست هنری لاشایی معنایی ویژه می یابند؛ معناهایی که در عین حال می توان بخشی از آن را به جمعی بزرگ تر از جمعیت سرزمین هنرمند تعمیم داد.
لاشایی را اغلب با نقاشی های رنگ روغن انتزاعی، با ضربه قلم های پرتوان و بی پروایش، با بازنمایی های شاعرانه اش از نقشه ی ایران و یا با مجموعه پرتره هایی که از محمد مصدق ساخته می شناسند. باقی آثارش اغلب مهجور مانده اند و نمونه های یادشده بیش از دیگر آثار وی توجه صحنه ی هنر خاورمیانه را به خود جلب کرده است. این مسئله بیش از هر چیز در دشواری فهم دیگر آثار هنرمند ریشه دارد. ادراک آثار متنوع لاشایی بر خلاف نمونه های بالا که دیگر بدل به آثاری نمادین شده اند نیاز به آگاهی نسبت به بافتار زیستی هنرمند دارد.
برآیند کل دوره ی کاری فریده لاشایی را می توان در اثری شش بخشی وى با نام "پیش درآمدى بر خرگوش ها در سرزمین عجایب" یافت. این اثر که به باور خود هنرمند سنتزی از تمام تجربیات هنری و زیستی اش به حساب می آید سرشار از ارجاعات تاریخی، فرهنگی و سیاسی است. این اثر از چند قطعه نقاشی ساخته شده است که ویدئو-انیمیشن هایی روی آن تابانده می شود. نخستین قطعه مواجهه ی دو خرگوش بالغ و یک بچه خرگوش در بستر جنگل است. قطعه ی دوم نیز شامل نقاشی جنگلی است که تصویر خرگوشی در آن پروجکت می شود. از دو سوی قاب هم توتو (کمدین ایتالیایی) و کلاغ در حال رقص و شادی وارد بدنه ی اثر می شوند. نام اثر و بخشی از عناصر تشکیل دهنده ی آن متضمن ارجاعاتی روشن به رمان مشهور لوییز کارول است.
"آلیس دیگر داشت از نشستن در کناره ى رودخانه و پهلوى خواهرش و این که کارى هم براى انجام دادن نداشت خسته مى شد. یکى دو بارى به کتابى که خواهرش مى خواند سرک کشید؛ اما کتاب نه تصویرى داشت و نه گفتگویى، و آلیس با خودش فکر کرد: کتاب بى تصویر و گفتگو به چه دردى مى خورد؟ [سرآغاز رمان سفرهاى شگفت انگیز آلیس در سرزمین عجایب، لوییس کارول، ١٨٦٥، لندن]
خرگوشی با عجله از کنارشان می گذرد– خرگوشی آدم وار که مدام این عبارت را تکرار می کند "دیرم شده؛ دیرم شده!" آلیس خواهر را رها می کند و به جستجوی خرگوش به حفره ای فرو می افتد که سر دیگرش در سطحی دیگر از حیات است؛ سرزمینی شگفت که ادراک منطق اش دشوار می نماید. لاشایی نقش خرگوش و الیس را در هم آمیخته است و این ترکیب خرگوش های جستجوگر و بی قراری ساخته است که در آثار او جای خود هنرمند و در شکلی عام تر مردمان سرزمین اش را گرفته اند.
"از این جهت خرگوش را به عنوان شخصیت محورى برگزیدم که خرگوش کنجکاو، پر از انرژى و زیبا هستند.
تمایل اش براى استقلال، علاقه اش به ایدئولوژى هاى تازه، سرخوردگى، آسیب پذیرى و سردرگمى اش به صورت مشخص بازتاب دهنده ى سلوک درونى من است. البته این تنها روایت من نیست. اغلب ما چنین سلوکى را تجربه مى کنیم. همه ى ما شبیه خرگوش ها هستیم- گمگشته و بى پناه در دست سیستم، ایدئولوژى ها و تعصبات و ناتوان از تمیز دادن درست و نادرست، در نوسان میان امید و یاس و در جستجوى پاسخ پرسش هایمان. ما همچون آلیس در سرزمین عجایب، در میان جهان دیوانه که گویى وارونه است؛ گیر افتاده ایم و ناامیدانه مى کوشیم براى خود معنایش کنیم."
در ادامه ى چنین نگرشى است که جیوتو کلاسى منتقد درباره ى لاشایى اینچنین مى نویسد: "لاشایى به واسطه ى هنر براى من داستان مى گوید؛ از راه به کار بستن شخصیت هاى واقعى و خیالى."
Jyoti Kalsi, Gulf news, Weekend Review, November 19, 2010
توتو وکلاغ از فیلم "شاهین ها و گنجشک ها" Hawks and Sparrows اثر پائولو پازولینی آمده اند. در این فیلم – که سیاسی ترین فیلم دوره ی کاری پازولینی است- پدر Toto و پسری Ninetto Davoli تنگدست در سفر به مقصدی نا معلوم در بیابان به راه افتاده اند در راه کلاغی سخنگو به آنان ملحق می شود. کلاغ که در فیلم نماینده ی ایده های مارکسیستی است در پاسخ به توتو که می پرسد: اهل کجایی؟ چنین می گوید: "کشور من ایدئولوژی است و من در سرمایه زندگی می کنم. در شهر آینده، در خیابان کارل مارکس، شماره ی هفتاد ضرب در هفت."
پازولینی که هرگز مارکسیستی ارتدکس محسوب نمی شد ایده های چپ گرایانه را در ترکیب با ایمانی مسیحی به چیزی تازه بدل ساخت که در "شاهین ها و گنجشک ها" توتو نقش آن را به عهده دارد. در قطعه ی دوم از مجموعه ى "پیش درآمدى بر خرگوش ها در سرزمین عجایب"، کلاغ و توتو از دو سوی قاب وارد می شوند لیکن خرگوش کنجکاو پس از اندکی جستجو از ایشان می گریزد. در قطعه ی سوم با نقشه ایران مواجه می شویم؛ شمال غرب نقشه ی ایران همچون سر گربه است و از این رو در استعاره ایران را گربه ای دانسته می شود که پشتش خمیده است- چیزی شبیه تصویر نمادین گربه ی رمان آلیس- در این جا هم با نقشه ای مواجه ایم که به جای مختصات شمال غربی تصویر سازی "گربه ى چشایر" Cheshire cat را قرار داده است. خرگوش ها در نقشه پراکنده می شوند. خرگوشی به دهان "گربه ى چشایر" می پرد و باقی زاد و ولد می کنند و کل نقشه را می پوشانند. در پرده ای دیگر کلاغ های سیاه – که در تمامی پرده ها در جایگاه اندیشه ی ایدئولوژیک نشسته اند- این بار به شخصیت های بر آمده از نقاشی صنیع الملک - نقاش مشهور ایران در عهد قاجار، که با تصویر گری مشهورش برای هزار یک شب شناخته می شود- بدل می شوند که گرد سفره ای نشسته اند و کتاب و عصا در دست دارند و خرگوش هایی که برای خورد ن غذا آمده اند را با عصا می رانند و اینگونه است که سر انجام خرگوش ها از پرده ی نقاشی می گریزند. در پرده ی دیگر خرگوشی به سراغ دکتر محمد مصدق (رهبر جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران) می رود. گرد او می گردد و از او پرسش می کند. چیزهایی درباره ی ایمان اش، درباره ی هراس درباره ی نابودی ایدآل ها و ... . گفتگوی میان خرگوش و مصدق که صدای لاشایی آن را همراهی می کند برداشتی آزاد از گفتگوهای آلیس با مردمان سرزمین عجایب است. آلیس در مواجهه با شهروندان عجیب و غریب سرزمین عجایب، دائما در کار پرسشگری است، او در تنهایی اش – آن جا که برای مدتی طولانی در حال سقوط است و به جایی نمی رسد- هم یکسره چیزهایی از خود می پرسد. فریده لاشایی با زیست سرشار از فراز و فرودش روح پرسشگری آلیس و سرزندگی خرگوش ها را توامان به تصویر کشیده است. در دوران دانشجویی اش در اروپایی تحصیل می کند که غرق در انقلاب و تحرکات مارکسیستی است، او چنین ایده هایی را به پرسش کشید و چنان که خود نیز بیان می کند "راه دیگر" را برگزید؛ مائویسم! سال ها بعد در گفتگویی اعتراف می کند، مائویسم را برگزید چرا که نمی خواست مارکسیست باشد و در آن زمان این دو نحله تنها تفکرات غالب میان دانشجویان بودند، و سال ها بی آن که بداند کتاب سرخ را در کیف اش حمل می کرد. چندین سال بعد باز هم خود را به پرسش می کشد و آن چه نمی شناسد را رها می کند.

وقتی به ایران باز می گردد همچنان به باورهای چپگرایانه اش پایبند است. از خانه ی والدین اش در منطقه ی مرفه تهران جدا می شود در جایی فقیر نشین خانه ای اجاره می کند و پیش از آن که در خانه ی تازه مستقر شود در مهمانی دوستان انقلابی اش دستگیر می شود و به زندان می افتد. در زندان نیز پرسش هایش ادامه می یابد. این بار در مقام زنی که حتی با همبندان اش هم عقیده نیست و نه با ایمانی محض که به واسطه ی پرسشگری اش محبوس شده است. سه سال پیش از انقلاب اسلامی ایران آزاد می شود و این بار کار هنر جدی تر پی می گیرد.

این چنین است که کیک را گاز می زند، قارچ را می خورد، بزرگ می شود، کوچک می شود تغییر می کند و هرگز به سکون نمی رسد. فریده لاشایی تا واپسین روز زندگی اش ساکن سرزمین عجایب و در کار تجربه گری است و هر چه می گذرد پرسش هاى اش عمیق تر و هستی شناسانه تر می شوند. واپسین قطعه ی "پیش درآمدى بر خرگوش ها در سرزمین عجایب" تصویرگر سر انجامی تلخ است. شب است و خرگوش بر لبه ی بشکه ای بزرگ نشسته، مایع درون بشکه (چیزی میان نفت و آب دریا) در تلاطم است. مهتاب در آسمان است و همه چیز در نور مهتاب جلوه ای راز آمیز دارد. خرگوش تنهاست و درخشش نور را بر سطح دریا/نفت تماشا می کند. این قطعه مرثیه ای است برای آن ها که در راه رسیدن به پاسخ پرسش هایشان جان باختند و امروز در میان مان نیستند و نیز مرثیه ای برای تنهایی هنرمند است؛ تنهایی ای که حاصل جستجوی مدام اش بود.



*) این مقاله ترجمه ى فارسى Eternal Enquirer نوشته ى على اتحاد است که در شماره ى سیزده فصلنامه ى Contemporary Practices، منتشر شده است. ترجمه‌ی فارسی این مقاله در مجله‌ی فارسی زبان هنر آگه به چاپ رسیده است.
آذرنوش این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید