تو ای شعر شیرین، تو را که سرود
تو ای عشـق دیرین، تــو را که ربود
چـو ایـن دل گـرو، نزد زلــف تــو بود
که تـــو رهـزن و دل، اسیــر تـو بود
از این بی وفایی، بگو که چه سود
همـه لحظــه ها را سپردی به رود
[...]
خدایــا تـو بگســل همــه تار و پود
ز هـر بنـد من گر که عـاشـق نبود ...
الف.عارف
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند