غزلِ: «گنبدِ جاودان»
(حجت بقایی)
زیرِ البرزِ شرقیام، بر سرِ دشتِ جهان
کز شکوهت میتپد سنگِ صبورِ این زمان
گنبدی بیهر نگاری، لیک طوفانزیست و تُند
همچو مُشتی میخروشی در جدالِ جاودان
کاووسِ جنگآور همان، پادشاهِ شعر و خون
بر فرازِ مرگ
... دیدن ادامه ››
کرده تیغِ ایمان را عیان
گرگانت، روشن چو خورشید از امیرانِ قدیم
کز حکیمان میگشودند آینه بر این جهان
پنجودو قامت زِ خاکت تا بُلندیهای نور
نغمهها دارد که میلرزاند اعصارِ نهان
ای بنای سربلند! ای فریادِ سنگیِ قدیم!
در تو آتش واژگون شد، در تو بیمرگی جوان
هرچه قرن آید و گیرد نامها را بادِ دور
تو بمانادی و خیزد از تو طغیانِ بیان
پس بخوان با من، که راک است این غزل، فریاد کن
کز دلِ تو برجهد هر دم طنینِ بیکران
+++
《گنبد کاووس- کنار برج قابوس ۱۴_۱۷ آذر ۱۴۰۴》
#غزل
#گنبد_کاووس
#گنبد_قابوس
#حجت_بقایی
#شعر_سنتی
#نماد_ملی
#ترکمن