در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سعیده: اینکه گاه می خواهم کز تو دست بردارم، حرف سرد مهری نیست مشکلی د
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:44:15


اینکه گاه می خواهم کز تو دست بردارم،

حرف سرد مهری نیست مشکلی دگر دارم


با تو عشق می ورزم ای پریچه و خود نیز

از حضور یک دره در میان خبر دارم


عشق من! اگر تقویم بیست سال پس می رفت

می شد این مزاحم را ... دیدن ادامه ›› از میانه بردارم


مشکلم بهار توست در خزان من، آری

آن چه پیش رو داری، من به پشت سر دارم


ور نه خوب می دانی بی توقف و جاری

دم به دم به سوی تو مهر بیشتر دارم


ور نه دوست می دارم سوی تو پریدن را

با تو پر کشیدن را تا که بال و پر دارم



«حسین منزوی»
حسین منزوی جزو معدود افتخاراتِ زادگاه مادری و پدری ام است. به پاس این شعر زیبا از همشهریِ فقیدمان خاطره ی دردناک و به یادماندنی ای از اخوانِ بزرگ درباره ایشان نقل می کنم:
"حسین منزوی پس از استعفا از انتشارات فرانکلین(مرحوم) مدتها بیکار ماند و به هر دری زد کار گیرش نیامد، در سنین سی و سه چهار سالگی ناچار شد همسر عزیزش را طلاق دهدو از آن زن دختری 4-5 ساله دارد به نام "غزل" که البته او را هم -مثل زنش- بسیار دوست میداشت و میدارد. حسین می گفت:"وقتی برای اجرای تشریفات و مراسم طلاق به محضر رفتیم، آخوند محضردار که می دید ما -من و زنم و بچه- داریم زار زار گریه می کنیم، گفت رسم و سنت این است و ما وظیفه شرعی داریم که در مواقع طلاق زن و شوهر را تا آنجا که می توانیم نصیحت و دلالت کنیم که شاید از جدایی و طلاق منصرف شوند و باز آشتی کنند، اما حالا که می بینم این هردو طرف اینطور همدیگر را دوست دارند و دارند با گریه زارزار از هم جدا می شوند، متحیرم و نمیدانم چه بگویم و چکنم، انشاالله خدا خودش کارهای مردم را اصلاح کند. .... باری حسین ناچار زنش را طلاق داد و دختر را هم به او سپرد و چندی در زنجان و بعد در تهران ... دیدن ادامه ›› جستجوی کار می کرد، روزی نزد من آمد و پرده از ماجرا برداشت و گفت شنیده ام تو با آقای "سید علی خامنه ای"(که آنوقت تنها امام جمعه تهران بودند) قبلا آشنایی داشتی، گفتم کمی بیشتر از آشنایی ولی این مربوط به گذشته هاست. حالا مقصودت چیست؟ گفت می خواهم اگر بشود کلمه توصیه ای برای کار من به ایشان بفرستی...گفتم عزیز جان، من خودم الان 9 ماه است بیکارم.....کل اگر طبیب بودی سر خود الخ...بعد که حسین پرده از ماجرای طلاق و غیره برداشت من دلم لرزید و سوخت و این قطعه را خطاب به همشهری قدیمی خود حجه الاسلام آقای سید علی خامنه ای سرودم و املا کردم که حسین با خط خوشش نوشت که ببرد..... :(و شعر)

امام جمعه تهران....


+رسم الخط و همه چیز مطابق قلم جناب اخوان کبیر است.
++گوشه هایی از نوشته و نیز اصلِ خود شعر به دلایلی که می دانید غیرقابل ذکر است.

پ.ن: اگر از دوستان کسی متن کامل شعر را نیز خواست در زیر همین پست ایمیلش را قید کند.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
خیلی خیلی محبت کردید.
سپاس از دست دُرفشان شما مصطفی گرامی
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
خوشحالم که براتون لذت بخش بوده :))
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید