در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سامان حسنی: - دیگر تنها نیستم - با یخ خون خودم زخمم را خنک می کردم دو دقیقه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:35:24
- دیگر تنها نیستم -

با یخ خون خودم زخمم را خنک می کردم

دو دقیقه ی کلوخ
در دستان من بود؛

دو دقیقه ی متلاش عظیم
با ریختگی عطر بازوان شکافته ی باران بر تلخاک های فصول
و مرگ
که ساعت مچی ام بود؛

جلایی در اعماق آرواره ی صبحی ... دیدن ادامه ›› بی خبر
که ذائقه ی تاراج زاغ بود؛

دَوَرانِ بُرنده ی از بَرِ نبضی رو به فراموشی در عروق فضا...

جای خالی جزغاله ی قارقار زاغ
در سینه ی صبح
برق می زند؛

وریدهای میله ای شکل تیرآهن ها
که از فرط شتابِ تفکیک، در حافظه ها
محو شده ابتدا و آخرشان
تیر به مچ هایم می کشد

پژواک
از کاخ کلوخ
به دستانم باز می گردد
و من خاک می شوم
خاکی
تر

در اندکِ مرگ، من بیش ترینم
که از گوشه های گرفته، شکوفه ی گِل می چینم
تا فصل را رها ببینم
عظمت را
دقیق تر

از بازوان باران، می شکافد خاک؛
خون می شود

شبح از پشت چشم اندازهای معطر
با الگوی ریشه ی بلور نمک در زخم جگر
به ترک های دیوار نشت می کند

دیگر تنها نیستم...







سوم مرداد ماه 93 - از دفتر ذبیح
ساختار شعرات واقعن عجیبه!
خیلی خوبه
۰۳ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید