وقایع تاریخی در قالب نمایش قصه قرن
قهرمان قصه قرن در روز عروسیش همدم و عشق خود را گم میکند.
به بهانه گم شدن همسر؛ سفر تاریخی قهرمان نمایش آغاز میشود و ما را با خود به سالهای دور می برد. یک نوستالژی زیبا یادآور دوران قدیم ایران و تهران، خیابان ها و کوچه ها و آدم هایی که می روند تا فراموش شوند و چقدر موسیقی دوران، به این نمایش لباس عافیت میپوشاند و هماهنگ عمل میکند. قهرمانی که علاقهاش به همسر گمشده بیش از ترس و واهمهاش است. گویی به ما میگوید که همسر گمشده همان گذشته و تاریخ گمشده ماست که اگر فراموش شود در واقع مرگ یک ملت فرا رسیده است .
حامد شیخی قهرمان قوه محرکه نمایش است و چه زیبا افراد نمایش با قوه محرکه قصه هماهنگ عمل میکنند. کشمکشها در مکان و زمان نمایش به خوبی عمل میکنند چه به صورت ساکن و چه به صورت جهش یافته و وقایع تاریخی به صورت مینیمال مثل یک فیلم سینمایی از جلوی دیدگان ما میگذرد.
علت ها معلول خود را دارند؛
... دیدن ادامه ››
کم دیالوگ اما بسیار گویا مثل خواندن یک رمان تاریخی هفتاد ساله تا به امروز. به نظرم در قرن جدید واقعاً جای خالی قصه قرن احساس می شد؛ یک تلنگر تاریخی به مخاطب. شاید مدرنیته به ما نزدیک شده باشد اما به داخل ما نمی تواند نفوذ کند. مگر میشود میرزای جنگلی ، قمرالملوک وزیری و یا استاد بدیعی، عبدالوهاب شهیدی و یا منیریه، امیریه و لاله زار قدیم را فراموش کرد؟
بازیگران نمایش هر کدام در جای خودشان وظیفهای را که به عهده گرفتهاند به خوبی به اجرا میگذارند. مخاطب احساس خستگی نمی کند. مثل همیشه حامد شیخی به عنوان لیدر کار به خوبی از آغاز و پایان نمایش برمیآید. پیشنهاد می کنم این نمایش را اهالی هنر ببینند و لذّت ببرند. به امید موفقیت هر چه بیشتر حامد شیخی و گروه خوب تندیس
علی هراتی
نهم فروردین یکهزار و چهارصد و یک هجری خورشیدی