یادداشتی بر نمایش تارتف
اغلب تصور میشود وابستگی به زمان در یک نمایش نوعی کاستی محسوب میشود یا حداقل آنکه نمایشی که در دل روایت خود فرا زمان است بسیار ویژگی مثبتی دارد اما کوروشنیا در تارتف این وابستگی به زمان را به نکتهای مثبت تبدیل میکند البته با نعلی وارونه که در دل روایت تاریخی وجود دارد، همانطور که مشروطه بانو میگوید: "یه روز میگین نپوش، یه روز میگین بپوش..." بنابراین زمان مانعی برای ارتباط با مخاطب در این اثر نمیگردد بلکه درک صحیح از رویداد تاریخی و درک صحیحتر از شرایط و دغدغه امروزی این وابستگی به زمان را در دل روایت هضم میکند...
کارگردان بسیار ساده و بیهیچ یک از تمهیدات پیچیده، خود را به خوبی بر پایههای استوار متن تکیه میدهد و با تمام وجود به هدایت صحیح بازیگر میپردازد... آری وقتی آنچه بهترین است در خلوت به دست آمده دیگر دست و پا زدن در فرم اجرا معنا ندارد...
بازیگران به خوبی از توانایی و استعداد خود در درک شخصیت بهره بردند و اجرایی روان و دقیق به نمایش گذاشتند...
تارتف به ظاهر از دیروز میگوید اما داغ امروز را فریاد میزند و شاید داغ دیروز تا امروز را که بر دل، ذهن و روح انسان ایرانی باقی مانده است...
تارتف
ساده، دقیق، حرفهای.
نمایشی که به خوبی قصهاش را روایت میکند. روایت تاریخی را به خوبی در پیوند با دغدغه اجتماع امروز قرار میدهد و بسیار روان آن را به اجرا میرساند. رعایت حدود در بازیها و ظرافت منحصربهفرد در کارگردانی، تماشاگر این اجرا را به خوبی با خود همراه میکند.
به شدت پیشنهاد میشود