اگر قرار باشد جمله ای برای ایفل جدای از متن عمیق خودش بزنیم به حق “ بودن یا نبودن “ خواهد بود
بودن یا نبودن ؟ جمله ای به ظاهر ساده اما به هنگام تصمیم گیری تلخ و سخت ، بمانیم و رنج بکشیم یا برویم و ساز و برگ نبرد برداشته، به جنگ مشکلات فراوان رویم؟
ایفل از قهرمان ها نمیگوید ، از انسان میگوید ، انسان معمولی که برای معمولی بودن هم متحمل چه پیشاورد های تلخی میشود .
این انسان در پیچ و خم ها مبتلا به ؛ دوری ، بیکاری ، شرایط عجیب استخدام شدن ، توقع خانواده از موفقیت اش ، علاقه به معشوق ، سوگ از دست دادن عزیزانش …
می شود …
اما این ماییم که انتخاب میکنیم ، جایی که پرسش بودن یا نبودن مطرح میشود .
ایفل فرصت دیدن انتخاب دیگرانی را می دهد که ما نیستیم ، به مخاطبانش تجربه ی زیستی ، بدون بها را میدهد ، بهایی که برای دیگران بس سنگین بوده و با بند بند وجودشان لمس کرده اند