افسانه کوچ یک حضور است در عین غیاب. یک آشکارگی ناپیداست، امکان خیزشی است تند و جهشی تیز؛ شاد و ترسانگیز در هزارتوی زمان. آنجا که در هراسی اطمینانبخش میان واقعیت و افسانه.
نرمنرم، پا بهدرون لحظههای تاریک، مرموز و ظریف کوچ میگذاریم تا مرزها را دریابیم. اما کدام مرز؟ هم آنکه تماما چشم در چشم؛ بیرون ماست و هم آنکه فضیلتمند و بلعنده در درونمان نفس میکشد.
افسانه کوچ، زمان رویارویی مرز است با مرز. مرز انسانی که از خودش بیرون میزند تا آنسوتر در مرزی دیگر، خود به تعویق افتادهاش را دگر بار در دخمههای زمان به چنگ آورد.
افسانه کوچ، افسانه آزادی امروز گمشده ماست با آیندهایی که در بازی خیالی عریان و زیبا، آن را چونان چرخش هندسی یک رقص، یک آهنگ دور و دراز و مرموز؛ ملاقات میکنیم. برخورد با زمانی گمشده برای بازگشت به زمانی از دست رفته اما بس بسیار نیک آشنا.
«یوسف فخرایی»
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۲ سال خودداری نمایید.