این وضعیت یادآور فلسفهی اگزیستانسیالیسم است
انسان آزادی دارد، اما از آزادی میترسد.
ما پشت پنجره میایستیم، دربارهی باز کردنش حرف میزنیم، شعر میخوانیم، شوخی میکنیم
این همان «تعلیق» است؛ وضعیتی که سارتر و کامو دربارهاش میگویند: انسان میان انتخاب گیر کرده است
این نمایش مثل یک آینه است: ما را با پرسش اصلی فلسفه روبهرو میکند:
آیا انسان میتواند از چرخهی حرف زدن و تردید بیرون بیاید و واقعاً عمل کند؟