یک، دو، سه» داستان رئیس شعبه شرکت کوکاکولا بهنام مکنامارا در آلمان غربی را روایت میکند که بهدنبال افزایش نفوذ شرکت در آلمان شرقی است. در این حین اسکارلت، دختر رئیسش از راه میرسد تا زمانی را در برلین بگذراند، از شانس بد مکنامارا، اسکارلت عاشق یک کمونیست سرسخت بهنام اتو میشود و تمام برنامههای مکنامارا را بههم میریزد. پدر و مادر اسکارلت در راه برلین هستند و او باید راهحلی برای این مشکل بیابد.