رحمان و رحیمه برای انتخاب چند دست لباس سنتی نمایشی، جهت شرکت در عروسی دخترشان در کانادا، به تماشاخانه متروکه خورشید، انتهای پاساژ مستوفی، وسط خیابان لاله زار، آمده اند. پسر مرحوم مستوفی، مالک کنونی تماشاخانه، فراموش میکند که آنها داخل تماشاخانه اند، درها را قفل میکند، میرود، شب پایان سال است، پسر مستوفی مسافر شمال میباشد، تا بعد از ۱۳ نیز نمی آید. آب و تلفن قطع است و برق نیز در حال قطع شدن میباشد. در آخر...
دویل تیاتر کلاسیک غرب و نمایش سنتی شرق منوی نمایشهای ایرانی کولاژ نمایشهای ایرانی یادبود برادوی ایران دوران طلایی تیاتر و اوج درام ایران