آئینه ی من، همسفر عزیز من A-008
امشب تو باعث شدی من بدون نقاب ترین حالت زندگیم و زندگی کنم، در واقع تو امشب باعث شدی من زندگی کنم. بدون هیچ ترسی بدون اینکه فکرکنم کی راجبم چه فکری میکنه بدون اینکه فکرکنم چه قضاوتی میشم.تو منو با ترس هام روبه رو کردی،منو با خود واقعیم رو به رو کردی. من توی چشمای تو خودم و دیدم، توی حرفامون. برای همین شدی آئینه. ازم خواستی رویاهامو دنبال کنم،خواستی خودمو خود واقعیم و دوست داشته باشم، حالم و به کسی یا چیزی جز خودم گره نزنم و هرچی که شد به خودم پناه ببرم. گفتگوی ما با ارزش ترین گفتگو بود و من به تو قول دادم که به همه ی حرفایی که زدیم عمل کنم، یادگاریاتو نگه میدارم و اگر روزی اومد که داشتم اشتباه میکردم دوباره برای خودم یادآوری میکنم و نمیزارم ارزش حرفامون و وقت و حسی که گذاشتی از بین بره،تو بزرگترین کار و برام انجام دادی. بهم نشون دادی که من به تنهایی کافی هستم و البته قشنگم، تو تا همیشه دوست و آئینه ی من میمونی و من افتخار کردم از هم صحبتی باهات. مرسی که منو گوش کردی و تنهام نذاشتی
اول از همه خسته نباشید میگم به همه ی عوامل این نمایش خفن
از کارگردان کار تا بازیگرا و گریم و صحنه و موسیقی...
همه چی در جای خودش خیلی درست و به جا بود
کار،کار راحتی نبود اما بازیگرای اینکار به قشنگی از پس اینکار براومدن
کار بسیار عمیق و پر معنا طوری که تورو میخکوب میکنه که چیزی رو از دست ندی
تو این شرایط همچین کار خفنی ساختن واقعا هنره
افتخار میکنم بهتون
موفق ترین باشین