همهچی واسه یه عروسی شاد و خوشگل بین جمشید و مهتاب آمادهست که یهو یه انفجار ناجوری رخ میده! وسط اون شلوغی، قدرت، شوهر خاله ملو به دیار باقی میره.
چهلم قدرت که تموم میشه، خاله مُلو سفت و سخت میگه: «هیچکس حق نداره از عزا دربیاد! عزا تا سالگرد ادامه داره!»
حالا جمشید و مهتاب موندن و یه عشق نصفهنیمه و یه عروسی که هی عقب میافته.
ولی جمشیدم بیکار نمیشینه؛ یه نقشهی زیرکانه میکشه تا دل خاله رو به دست بیاره و مجوز "عروسی" رو ازش بگیره... حالا ببینیم موفق میشه یا نه!
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۷ سال خودداری نمایید.