لبخندی که میگرید
درباره نمایش "عکس خانوادگی"
نویسنده: محمود استادمحمد
کارگردان: رضا بهرامی
بازیگران: پرستو گلستانی/مهران امامبخش/امیر عدلپرور
مکان و زمان اجرا: تالار سنگلج/خرداد و تیر 1397/ساعت20:00
زنی ناشناس در آپارتمانی با چراغهای خاموش و با نور تلفن همراهی در دست، که گویی بسیار مضطرب در انتظار مردی ناشناس است، نمایش "عکس
... دیدن ادامه ››
خانوادگی" را آغاز میکند. مرد وارد میشود و با تعامل سوداگرانهاش با زن، دیدار پنهان و غیرقانونی این زن و مرد را برای مخاطب تفسیر میکند. گویی نفر سومی نیز روی ویلچیری در انتهای صحنه و پشت به تماشاگران حضور دارد که البته تا پایان نمایش مشخص میشود که هیچ کس روی آن نیست. زن مدعی است که این مرد ویلچیری، همسر اوست که در پی سکته، دچار زندگی گیاهی شدهاست. با آغاز درگیری بین مرد و زن، مرد دیگری که همکار مرد اول است نیز به بازی وارد میشود و دو مرد، پابهپای هم به بازجویی و محاکمه زن درباره اشتغال او به بدکارهگی میپردازند. در انتهای داستان نمایش، زن با گلایهکردن از وضعیت بد جامعه، نابسامانیها و بیتوجهیهای جامعه و دولت نسبت به او را، مهمترین علت و انگیزه گرایش او به بدکارهگی عنوان میکند. در همین هنگام، مرد دوم در آلبوم خانوادگی زن، عکسی را پیدا میکند و در آن عکس، به نسبت خانوادگی خود با زن پی میبرد و نمایش در همین جا پایان مییابد.
داستان نمایش، با گسترش کارکتری بسیار طولانی خود، تعلیق را تا اندازهای ناخوشایند بالا میبرد. حضور تعلیق در گسترش کارکتری و رویدادی داستان نمایش، اگرچه جذابیت دارد ولی باعث تمدید بیش از اندازه بخش آغازین داستان میشود که تا حضور مرد دوم و حتی با رسیدن به بخش کشمکش، همچنان پابرجاست. کارکترهای داستان، با سکون و پایداری شخصیتیشان، گویی تیپهایی از اجتماع را به نمایش میگذارند و از پرداخت شخصیتهای چندلایهای ویژه داستانهای رئالیستی بیبهرهاند. نمایشنامه "عکس خانوادگی"، به دو بخش مجزا تقسیم میشود: بخش اول که در گسترش رویدادی و کارکتری داستان در گونه رئالیستی پیش میرود و در پایان نمایش با افشای نسبت خانوادگی مرد دوم با زن به پایان میرسد، و بخش دوم که در میانه داستان و در بیان درون و روان زن از نابسامانیها و خاطراتش از بیتوجهیها و بدرفتاریهای جامعه نسبت به او و در گونه سورئالیستی و با شباهت به گونه اکسپرسیونیستی، طراحی شدهاند. گذار دفعهای و نابهنگام داستان واقعگرایانه به این بخش غیرواقعگرایانه، و خروج داستان از این بخش، آنچنان موجه و دراماتیک نمینماید. دیالوگهای پایانی مونولوگ زن در بیان نابسامانیها و بدرفتاریهای جامعه با او، بسیار چهره شعاری و خطابهای به خود میگیرند و این موضوع، در کنار چهره مات و بیشناسنامه کارکترهای داستان، بیشتر رنگ به خود میگیرد.
کارگردانی "عکس خانوادگی"، در گونه رئالیستی و با بازی سیستم، از ریتمی خوب و مؤثر برخوردار است. کارگردان، به خوبی، فضاهای صحنه را به بخشهای بزرگ و کوچک در طراحی میزانسن تقسیم میکند و با اجرای میزانسنهای گوناگون، دراماتورژی خوبی را در ایجاد حس برتری دو مرد نسبت به زن بیپناه به نمایش میگذارد. نمایش با بهرهگیری از اَکت و مکثهای بجا و مناسب در بازی بازیگران، از تابلوهای زیبا و مناسبی برخوردار است. میزانسن موومانی بازیگران روی صحنه، از بالانس و لِوِل مناسبی برخوردارند و تنوع خوبی را در ریتمهای تند و کُند بازی به وجود میآورند.
بازیگران نمایش "عکس خانوادگی"، همگی درک درست و مناسبی از کارکتر خود دارند. اگرچه همان طور که اشاره شد، شخصیتها بیشتر به گونههای تیپهای اجتماعی شبیهاند، اما بازیگران تلاش مؤثری را در نمایش جزئیتر شخصیت آدمهای نمایش به اجرا میگذارند. بازی "پرستو گلستانی" در نقش زن بدکاره، برتری او نسبت به بازی دو مرد دیگر را به روشنی به تصویر میکشد.
طراحی صحنه و دکور نمایش در عین سادگی، اما با پیروی از گونه رئالیستیاش، همه عناصر و اکسسوار لازم برای بازی را در اختیار میگذارد. اگرچه بهتر میبود تا سازه فلزی بیرنگ آوانسن نیز در پیروی از گونه رئالیستی طراحی، اندکی پرداخت میشد تا از حالت کانستراکتیویستی خود خارج شود. طراحی لباس و گریم در گونههای مردم امروزین جامعه، مناسب و موفق انجام میشود. نور صحنه در بازیهای رفت و برگشتی و جابهجایش، تلاش تعمدی طراح نور را در بهرهگیری بیشتر از نور در شخصیتپردازی و فضاسازی در نمایش گوشزد میکند که البته تا اندازهای نیز موفق به نظر میرسد. طراحی موزیک نمایش، اگرچه هیچ گونه و اندیشه ویژهای را پی نمیگیرد اما دراماتورژی و میزانسن پرحجمی در اجرای صحنهای دارد و شاید با کاهش حجم و بُرد اجرای موزیک در بکگراند بازی بازیگران، نتیجه بهتری به دست آید.
بهنام حبیبی