در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سعید رستگار | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:42:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سقراط بدترین تئاتری بود که در سالن اجرا به تماشای آن نشستم. نوشتن این جملات در مورد تئاتری که تا این حد مورد اقبال عمومی بوده و چندین اجرا داشته است، کار ساده ای نیست ولی سعی می کنم در ادامه دلایلم را توضیح دهم.
1. شاید برای پی بردن به عمق فاجعه بد نباشد از مقایسه سقراط و حانواده اش با کلیشه رایج بسیجی/مدیر دولتی/پلیس فداکار در سریال های تلویزیونی دهه های هفتاد و هشتاد (و احتمالا 90) شروع کنیم. مرد فداکار (سقراط/پلیس/مدیر/بسیجی) بدون هیچ چشمداشتی زندگی خود را وقف مردم و آرمانهایش کرده، در حالی که تضادها و تفاوت طبقاتی موجود در جامعه موجب طغیان پسر بر علیه آرمان های پدر شده است. مادر خانواده (زانتیپه) با وجودی که مدام نداشته های زندگی شان را به مرد قهرمان و فداکار گوشزد می کند، اما هنوز همسرش را دوست دارد و حاضر به ترک و رها کردن او نیست. در این کلیشه اعلب یک یا چند صحنه شبه دراماتیک رو در رویی پسر پول پرست/غربزده با پدر و به سخره گرفتن آرمان های پدر توسط پسر هم وجود دارد که خوشبختانه نویسنده سقراط احتمالا با این تصور که سایر پیام های تئاتر به اندازه کافی گل درشت نیستند، آنها را نیز عینا و به همان صورت امروزی اجرا کرده است.

2. اما در مورد شخصیت سقراط که نه تنها فیلسوف/پرسشگری هوشمند نیست، بلکه بیش از حد معمول نیز کودن است. با تماشای این تئاتر متوجه می شویم که اخلاق، خیر و شر و ... در نزد سقراط مفاهیمی جزمی بوده که هیچ نیازی به تعریف و تبیین و پرسشگری نداشته اند. برای همین و با توجه به اینکه این مفاهیم برای همه حتی «آدم بدها» روشن، یکسان و بدون ابهام بوده، فقط کافی بوده سقراط مرتب به همه گوشزد کند که «فکر نمی کنید بهتر است آدم خوبی باشیم تا آدم بد؟». سقراط ... دیدن ادامه ›› مخلوق نویسنده این نمایشنامه حتی توانایی/جرات زیر سوال بردن قوانین آشکارا ابلهانه و ظالمانه را نیز ندارد و معتقد است قانون برتر از انسان ها است، حال این قانون هر چه می خواهد باشد و به هر شکلی می خواهد به قانون تبدیل شده باشد. ظاهرا آشنایی نویسنده با سقراط، افلاطون و دیگران به یک یا چند کتاب از قماش very short introduction و احتمالا مدخل ویکیپدیای فارسی مربوط به آنها محدود می شده، چرا که اگر کسی فقط یکی از گفتگوهای سقراط را (البته طبیعتا به نقل از افلاطون) خوانده باشد، محال است چنین موجودی را - که با سوال های سطحی و بی اهمیتش بیشتر به کاراکتر «عزیزم ببخشید» شباهت دارد تا یکی از مهم ترین اندیشمندان تاریخ فلسفه - به این صورت تصویر کند. این عدم شناخت کافی در معرفی تالس، فیثاغورث و ... در ابتدای نمایش نیز بیشتر خود را نشان می دهد. برای جبران این نقص، طرف مقابل (سوفسطائیان) باید تا حد ممکن کودن و فاقد انسجام فکری تصویر می شدند و حتی بعد از دو سه جمله به فحاشی روی می آوردند. کاریکاتوری که حتی بازیگری با توانمندی سیاوش چراغی پور قادر نبود آن را از این ورطه نجات دهد.

3. همین مساله در مورد سایر بازیگران هم صادق است. طبیعتا چنین متن و شخصیت پردازی هایی جایی برای بازیگران باقی نمی گذارند. حداقل من به غیر از نحوه راه رفتن، هیچ تفاوتی در لحن و اجرای آئیش در این نمایش و انبوه کمدی هایی که در سینما و تلویزیون بازی کرده ندیدم.

4. همان طور که پیش تر هم اشاره کردم یکی دیگر از نقاط ضعف عمده نمایشنامه گل درشت بودن پیام ها و اشارات آن به شرایط امروز جامعه است. به نظر می رسد نویسنده در هنگام نگارش متن جذب مخاطبانی با پایین ترین ضریب هوشی را نیز مد نظر داشته و در نتیجه اشارات مربوط به شرایط روز را به حدی مستقیم بیان کرده که دیالوگها بیشتر به محاورات درون تاکسی شبیه است تا گفتگوی فیلسوفانی چون افلاطون و سقراط. بسیاری از دیالوگ های منتخب که در بخش نظرات تیوال آمده اند شاهدی بر این مدعا به حساب می آیند. من از نویسنده محترم عاجزانه تقاضا دارم اگر فرصت خواندن نمایشنامه های برجسته تاریخ تئاتر را ندارند، حداقل به تماشای نمایش «خا.نوا.ده» محمد مساوات بنشینند.

5. شاید تنها نقطه قوت - اگر بتوان آن را نقطه قوت نامید - این نمایش طراحی صحنه آن باشد که در مقایسه با اکثر اجراها که با چند تیر و تخته سروته قضیه را هم می آورند، برای طراحی صحنه این نمایش فکر و هزینه شده بود.

ممنونم بابت یادداشتتون،استفاده کردم
۱۳ فروردین ۱۳۹۴
به روی چشم
ولی این برهوت حتی به اندازه پیمانه کوچک من هم آب نداشت.
۱۴ فروردین ۱۳۹۴
قرار نیست همه مثل هم فکر کنند. به فرض هم که یک اثر هنری کم نقص باشه باز هم با انتقاده که رشد میکنه وگرنه به به و چه چه کردن فقط از جنبه تشویق خوبه و خاصیت دیگه ای نداره. ضمن اینکه باید یاد بگیریم به نظرات مخالف حتی اشتباه هم که باشه احترام بذاریم هرچند که این جمله کلیشه ای هست اما مهمه. خصوصا نظر مخالفی که قوی و خردمندانه باشه
۱۴ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید