در فضایی که همه چیز در تلاش است به واقعیت نزدیک باشد
تئاتر صفر پنج واقعیت را دست کاری میکند
واقعیتی که کمی شاید اگر به صورت عقلانی فکرکرد در چهار چوب عقل و منطق نمی گنجد
ولی استثنا همیشه هست
در یک پادگان نظامی که استثنا برای زندگی و جلوگیری از یک خود کشی است
یک فرمانده که به یک سرباز صفر در دوران اموزشی در رفتار خود تعقیر ایجاد میکند و از کلیشه ها فراری است
تئاتر صفر پنج در یک فضایی بین واقعیت و گاه یک تلنگر به استثنا میگذرد
پژمان کوپال سرباز ماجرا به تشبیه یک درخت خشک شده و عاری از امید به ناگهان عشق او را احیا میکند
عشقی که نه با منطق بلکه با احساس در لحظه
... دیدن ادامه ››
شکل میگیرد
رابطه بین فروغ فرخزاد این شاعر بزرگ با مرکز آموزشی صفر پنج خوب پیوند خورده بود
نور که به دو قسمت تبدیل شده بود نور سالن به صورت عمومی و در نیمی بعد استفاده از پرژکتور هاو طراحی نسبتا خوب بود
نمایشنامه به صورت قلابی به هم متصل بودند و پیوند قابل قبولی داشت
طراحی دکور ساده ولی کاربردی
میزانسن ها کاملا مشخص بود که بر اساس سالن طراحی شده بود(استفاده از طاقچه کنار اتاق فرمان و ...)
در حوضه بازیگری هم که اگر من ۸۰ دقیقه بدون حتی یک ترک موسیقی البته به غیر از صحنه پایان که دیگر پرسوناژی اصلا روی صحنه نیست،موفق به تحمل نمایش شدم و گاه خندیدم و گاه بغض آلود بود،بسیار موفق بود و گویا آروین شاه حسینی هم تا بحال هر اثری روی صحنه داشته به صورت مونولوگ بوده
و اما نکته پایانی که باید اشاره کرد پایان نمایش است که گویا آکساسواری از صحنه به جای بازیگر به رورانس میپردازد
به امید موفقیت تئاتر های ساده ولی دلنیشن و قابل تحمل