تابستان که می شد نگران بودیم
نکند ملخ ها
بزنند به سیمِ آخر، به مزرعه
و نان
بالا برود از نرخ، از آجر.
(اینها را پدربزرگ می گفت.)
پاییز که می شد نگران بودیم
نکند آسمان هوایی شود،
شلیته ی هیچ دختری
چشمش را نگیرد
و ترانه های محلی
همینطور معطل
پرسه بزنند در راهاب
... دیدن ادامه ››
ها.
(اینها را پدربزرگ کمی بعدتر که شاعر شد، می گفت.)
زمستان اما
بی نگرانی می نشست روی سقف، روی اجاق
و تو پشت در می ایستادی
تا صدای نفس هایمان را بشنوی
(نمی دانستم پدربزرگ در دفترِ خاطراتش از من هم می نویسد.)
حالا بهار می آید
از هفت شمعدانیِ باغچه می گذرد
از هفت پنجره ی خانه می گذرد
از هفت دیگچه ی بی بخارِ آشپزخانه می گذرد
مدادی روی لبش می کشد
کنارِ عکسِ تو لبخند می زند
و به شاعرِ این شعر می گوید:
طبیعی بنویس
می خواهم به فصل های دیگر فخر بفروشم.
(اینها را مادر بزرگ می گفت.
او از همان اول شاعر بود.)
***
خرید اینترنتی آلبوم "در انعکاس کوچه های خیس" با صدای مهدی پاکدل در اینجا:
http://beeptunes.com/album/46719874
شاعر: حسن جنت مکان
آهنگساز: محمدجواد بیگلرزاده
خوانشگر: مهدی پاکدل