دیشب این نمایش تاثیر گذار رو دیدم و لذّت بردم.
با اینکه این روزها هر کارگردانی که مسئولیت اجرای نمایشی را برعهده میگیرد گزینه های مشخصی پیش رو دارد، وفادار ماندن (به تصویر و ذهنیت درون خود و جامعه) یا تغییر سبک (تلاشی برای دست یافتن به چیزی تزئینی برای فروش) کارگردان این اثر مهم، بدون هیچ تعارفی گزینه اول را انتخاب کرده است.
با شخصیت ها و حرکات ابزورد و گیج روبرو میشویم، با همان شخصیت و ظاهر جسمی. با همان زیبایی شناسی ای طرف هستیم،که می توان در تقابل با واقعیت های غم انگیز به کار برد. شخصیت ها در عین یکپارچگی به حاشیه رانده شده اند و گوشه گیر و جدا افتاده هستند. تنها هرازچندگاهی به بهانه ای کنار یکدیگر قرار می گیرند.
نورپردازی به این شخصیت های بیمار، رنگ پریدگی بیش تری می دهد.
*
به طور کلی می توان گفت این نمایش از چند صحنه تماشایی و به یاد ماندنی تشکیل شده است. صحنه هایی که باعث حس عمیق و همزادپنداری در تماشاگر می شود. گویی بخشی از تماشاگران در حال تماشای خودشان و زندگیِ زیستهشان روی صحنه بودند.
این مساله در مورد طراحی رقص و حرکت هم صدق می کند. این رقص، هرچند
... دیدن ادامه ››
در صحنه ساده و خالی رخ می دهد، حال و هوای بدیع و مبتکرانه ای دارد. به طوری که به نظر می رسد طراح حرکت این نمایش، زندگی روزمره و آشفتگی این روزهای تهران و زندگیِ در آن را منبع الهام خود قرار داده است.