خزان از کوچه ها رفت و.... زمستان آمد و دی شد
چنین عمرم به آسانی.... گذشت و سالها طی شد
دوباره ماه میلادم .... به گیسو برف می بارد
تمام آرزوهایم .... خدایا!...آه در نی شد
چه یلدای بلندی بود این شب ها که پیمودم
بگو تقدیر.... در این روزها....پس روز من کی شد؟
خدایا خوب میدانی.... که من هم بنده ات بودم
... دیدن ادامه ››
میان عشق بازی ها....خراب این خانه از پی شد
بگو چوپانم از صحرا .... مرا هم بازگرداند
هوای با تو بودن دارد این جامی که در می شد
تهوع دارد این دنیا.... که مردابی لجنزار است
ببین آری که لذتها....تمام از قلب من قی شد
دوباره کودکم .... جشن تولد از تو می خواهم
خزان از کوچه ها رفته....زمستان آمد و دی شد