در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مسعود آبایی درباره نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه‌دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی: من دیشب این نمایش رو دیدم، و دوست داشتم. زمان خریدن بلیت به شدت مردد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:33:11
من دیشب این نمایش رو دیدم، و دوست داشتم.
زمان خریدن بلیت به شدت مردد بودم که بلیت این نمایش رو بخرم یا نه. چون من کار قبلی جناب علی رفیعی رو اصلاً دوست نداشتم. کاری که بیشتر تماشاگرهاش ازش به شدت تعریف می‌کردند. ولی من نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم (بیشتر هم به خاطر موضوعش). می‌ترسیدم باز هم همون تجربه تلخ اتفاق بیفته.
ولی این دفعه کاملاً برعکس بود. این تئاتر حال من رو به شدت خوب کرد. بعد از مدت‌ها وقتی از سالن نمایش اومدم بیرون، شروع کردم به حرف زدن با خودم. توی راه هی حرف می‌زدم و مرور می‌کردم صحنه‌های این تئاتر رو توی ذهنم.

از نظر من، این تئاتر از همه لحاظ خوب بود. من از همه چیزش لذت بردم. همه چیزش درست بود.

من طراحی صحنه‌ی این کار رو خیلی دوست داشتم. صحنه چشم‌نواز بود و متفاوت. صحنه‌ای که مطمئناً تا سالها یادت می‌مونه. اینکه توی صحنه فقط پله ... دیدن ادامه ›› باشه و ستون دیگه خیلی تکراری شده. از نظر من هر تئاتر باید صحنه‌ای داشته باشه که منحصر به همون تئاتر باشه، که سالها بعد وقتی اسم تئاتره رو شنیدی سریع صحنه‌ی خاصش یادت بیاد. فضای حمام‌گونه و وجود آب توی صحنه‌ی این تئاتر قابلیت این رو داره که تا سالها یادت بمونه...

بازی همه‌ی بازیگرها خوب و قابل قبول بود. چقدر همه درست انتخاب شده بودند. سیامک صفری: جامه‌دار، مهدی سلطانی: امیرکبیر، مریم سعادت: مهد علیا، سارا رسول‌زاده: گلین، عباس جمالی: میرزا آقاخان و ... انگار خودشون بودند. من از بازی همه‌شون لذت بردم. ولی از نظر من مصطفی ساسانی بازیش فوق‌العاده بود. عالی بازی می‌کرد. بازی این آدم جوری بود که مطمئنم تا چند سال بعد به یادم می‌مونه. بازیگوشی، ضعیف بودن، معصومیت، تحت‌تاثیر بودن و ... ناصرالدین شاه جوان رو عالی به تصویر کشید. (من کاری به این ندارم که ناصرالدین شاه واقعاً این طوری بود یا نه).

موسیقی کار خوب بود و گاهی تاثیرگذار در لحظه؛ ولی عالی نبود و به‌یادموندنی. مشکل همیشگی من با موسیقی تئاتر اینه که نمی‌دونم چرا منحصر به همون تئاتر نیستند، خاص نیستند. من اگر همین الان هم موسیقی‌های این تئاتر رو برام پخش کنند نمی‌تونم بگم که این موسیقی کدوم تئاتره! من دوست دارم موسیقی تئاتر هم مثل صحنه‌ی هر تئاتر خاص باشه و به‌یادموندنی؛ که اصولاً نیست.

در مورد موضوع و متن کار هم که شاید همه مردم این کشور تا حدودی امیرکبیر رو بشناسند و در موردش بدونند. مطمئناً این تئاتر اندک ذره‌ای هم به اطلاعات مردم در مورد امیرکبیر اضافه نمی‌کنه. به نظر من اصلاً قرار هم نبود این کار رو بکنه. چون کل داستان این تئاتر توی یک خط خلاصه می‌شه: «امیرکبیر آدم خوبی بود و تلاش زیادی کرد تا ایران رو آباد کنه، ولی درباریان اجازه ندادند و اون رو کشتند.» همین.
ولی احتمالاً در پس این تئاتر حرفهایی هست که مهمتر از بالا بردن شناخت مردم نسبت به امیرکبیره. اینکه امیرکبیر کی بود و چه کارهایی کرد رو که خیلی ساده می‌شه فهمید و در موردش مطالعه کرد. ولی شاید این تئاتر می‌خواست شرایطی رو تصویر کنه که قابل تعمیم دادن به زمان حال باشه. نمی‌دونم. من نمی‌دونم جناب رفیعی چه هدفی داشت پشت این دیالوگ‌های خوب و قابل‌فهم؛ و افکارشون چه عمقی داشت نسبت به این سطح.
از نظر من متن کار، متن سنگین و پیچیده‌ای نبود. درسته که متن خوبی بود ولی در سطح بود. عمق چندانی نداشت. و یا من متوجه عمق و هدفش نشدم. البته من به همین سطحش هم راضیم!

خلاصه؛
من در کل این تئاتر رو دوست داشتم و ازش لذت بردم. مطمئناً این تئاتر هم نقص‌هایی داشته و یا چیزهایی که من دوست نداشتم، ولی کل این تئاتر به عنوان یک اثر هنری برای من دوست‌داشتنی و لذتبخش بود.


پ.ن.

* خیلی خوشحالم که جناب رفیعی توی این سن و سال هنوز کار خوب و آبرومند می‌سازند، کاری که برای چشم‌های و ذهن مخاطب ارزش قائله. خدا سایه‌ی ایشون رو بر سر تئاتر این مملکت حفظ کنه!

* دیشب چند دقیقه که از شروع اجرا گذشت، یهو در سالن وا شد و جناب محمود دولت‌آبادی و چند همراهشون اومدند که ردیف جلوی من نشستند؛ و من تا چند دقیقه مات کاریزمای این آدم بودم! از دیدن ایشون هم حال خوبی به من منتقل شد. خدا سایه‌ی ایشون رو هم بر سر ادبیات این مملکت حفظ کنه!