در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محسن رضایی درباره نمایش در بارانداز: استرس نرسیدن به دیدن نمایش بخاطر ترافیک و نبودن جای پارک ، اولین چیزها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:43:26
استرس نرسیدن به دیدن نمایش بخاطر ترافیک و نبودن جای پارک ، اولین چیزهایی بودن که نمایش بارانداز رو برام مثل نرسیدن به صف دوران مدرسه و بسته شدن درها، هیجانی کرد! هیجانی که حتی باعث شد سر راننده ماشینی که با پارک دوبل منجبر به تاخیر چند ثانیه شده بود داد بکشم !
در این چند سال که تئاتر رو بعنوان بهترین سرگرمی خودم انتخاب کردم عادت داشتم هر بار که به تماشای نمایشی میرم با خودم همراهی ببرم که تا حالا تئاتر نرفته باشه! به دو دلیل که هم وظیفه خودم رو نسبت به فرهنگ تئاتر و تبلیغ دیدنش انجام داده باشم و هم همراهم منو بخاطر تجربه اولین دیدن تئاترش هیچ وقت نتونه فراموش کنه!
آخرین نفری بودیم که وارد سالن شدیم و بلافاصله متوجه شدم که علارقم شکل چیدمان جایگاه ها در تیوال و ترس بد صندلی بودن، همه جایگاه ها اشراف خوبی به صحنه نمایش داشتن.
ابتدای نمایش که همونطور که دوستان قبل گفتن متفاوت و هیجانی با رقص گروهی شروع شد.
اینکه این تعداد از افراد رو - نمیگم هنرمند - به این سبک چیدمان کرد و بازی بهشون داد کار آسونی نیست خیلی از این دوستان رو بعنوان صحنه پر کن ازشون استفاده شد . نمیدونم بهش سبک ... دیدن ادامه ›› بگم یا ضعف!؟
دخترهای که نقش ودیالوگی داشتن، خیلی شبیه به هم بودن و تشخیص مجزا بودنشون برا من سخت بود، کاش یک نشانه مثل شالی یا رنگی متفاوت بشه به این پوشش شبیه اضافه بشه!
داستان کنایه آمیز بود و اوضاع نابسامان مملکت خودمون رو انکار نقد میکرد از فقر فحشا بیکاری ظلم پول پرستی و نبود قهرمان!
جز نقش رئیس بزرگ هیچ کدوم از شخصیت ها نتونسته بود رو تن بازیگرا بشینه و کمی گشاد و یا تنگ بود! مخصوصا قهرمان داستان !
صحنه آرایی رو پسندیدم مخصوصا انتخاب عکسهای پس زمینه که تداعی داستان بود
کفتر بازی های بی کفتر! و دیالوگ ها و حرکت های ازادانه نمایش ! رده سنی 15 به بالا رو هدف قرار داده بود! و احتمال اینکه دوستان قیچی صفت گذرشون به بارانداز برسه! کم نیست!
بنظر من اصلا دیالوگ به یاد موندنی نداشت حتی ' مرد قوی.... ' و همچنین پایان ماست مالی گونه ای داشت! سقوط چترها بر سر بازیگرا و مردنشون! هیچ چیزی رو برام تداعی نکرد! اوار بود؟ قدرت غیبی بود؟ بارون اسیدی بود؟؟
رقص دوقلو ها - که فکر کنم شریفی ها بودن طراح حرکات _ هم با ناهماهنگی اولیه شروع شد ولی حرکت های بعدی بهتر بود و این نشون میده تمرین بیشتری میخواد!
در آخر که همه جمع شدن تا بعد از تشویق تماشا چیان سرگروه تشکر کنه دو چیز ضعیف بود اول کارگردان خیلی ضعیف حرف میزد و من متوجه مهمان چهارم نشدم- خانم رویا نونهالی هم تشریف داشتن - و بعدی عجله و شتابی که برای تموم کردن و تخلیه سالن برا گروه بعدی داشتن یکم زیاد بود!
در آخر از یک چیز میترسیدم که همراهم لذت اولین تئاتر رو نچشیده باشه که خوشبختانه خیلی لذت برده بود و این برای من ارزش داشت!
از نمره 10 به بارانداز من نمره 5 رو میدم