لانتوری از زبان درمیشیان حرف های زیادی برای گفتن دارد، با دوربینی در دست به دل جامعه ای خشن و تباه میرود و در عمق سیاهی پرسه میزند. دقایق ابتدایی فیلم و گفت و گویی هایی از زبان دکتر و جامعه شناس،حقوق دان و به اصطلاح فرد عامی ،مخاطب را کمی گیج میکند و پس از آن در روند داستان تلخ شما را همراه میکند.به گونه ای که شما با چهره های نه خاکستری بلکه سیاه داستان همزاد پنداری می کنید و در پایان فیلم شما خشمگین از برداشت خود می شوید.
داستان عاشقانه ای که در بستر شهر تهران روی می دهد، بازگوی یک عاشقانه شیرین نیست، بیانگر یک جدایی تلخ هم نیست ، مانند هیچ یک از داستان های نوشته شده در کتاب ها نیست ، بلکه به تصویر کشیدن داستانی است مشابه با داستانی که برای آمنه بهرامی در ابتدای دهه 80 روی داد.
برخلاف عده زیادی که معتقدند این فیلم سرشار از شعار زدگی است ، اما من میگویم فاقد شعارزدگی است فقط نمی خواهیم بپذیرم و در آغوش بکشیم حقایق تلخ جامعه خود را.
کسانی هم که میپندارند که این بخشش پایان کار امری محال است و کارگردان سعی در خود نمایی داشته، اما من می گویم اگر سری به روزنامه ها بزنید وقایع دهه ابتدایی هشتاد را کمی مرور کنید متوجه میشوید این داستان به نوعی برگرفته از حقیقت است. البته درمیشیان چاره ای جز طرحی از یک داستان واقعی نداشته، تا بتواند به خط قرمز ها وارد شود.
بعضی معتقد بودن که چرا کارگردان اصرار دارد بگوید که پاشا مرد خوبی بوده و به بچه ها کمک میکرده و چرا بعد از زدن اولین چاقو به گریه افتاده،
... دیدن ادامه ››
پارادوکس فاحشی در شخصیت پاشا موج میزند. اولا اینکه کارگردان میخواهد بگوید تمامی جانی ها و ،دزدان،و قاتلان این شهر بزرگ ، میتوانند انسان های خوبی باشند اما شرایط حاکم بر اجتماع و نادیده گرفتن ها و سرخوردگی ها موجب این بیراهه ها میشود و دوم اینکه کارگردان به نوعی سعی بر دوقطبی نشان دادن پاشا را دارد تا انجا که د ر زندان با نمایش دو پاشا و شخصیت های منفی و مثبت بر این بیماری صحه گذاشته است.
صدابرداری و شخصیت پردازی های این فیلم بسیار عالی بود. همچنین بازیگران به خوبی از عهده نقش برآمده اند.