سلام دوست گرامى
خب به فرض که اینطور هم بود.!! این چه ارزش یا کارکِردى داره؟ اگر ذات نمایشنامه و حرف اصلى افسانه ژوکاست و اون قصه مبناى نوشتن اثرى با تاثیر و اقتباس درست و ارائه حرفى و هدفى به درد بخور جامعه الان و اکنون قرار گرفته بود پذیرفتنى مى شد . اما به صرف یک برداشت کاملا سطحى و تبدیل ژوکاست به شوکا!!!! و ادیپ به ادیب!!! فقط و فقط مى توان به نگاه نویسنده و کارگردان اثر لبخند زد و سر تکان داد!!

به به شاگردان استاد چه ادبیات زیبایی دارند. آفرین على مست على. چه خوب شخصیت استاد در شما متبلور شده!! طویله؟؟ الان دانشگاه طویله ست از نظر شما؟! دانشجویانش چى؟! احیانا جناب آقاخانى استاد همانجایی که شما اسمش رو طویله گذاشتى نیست پسر جان؟! تف سر بالا انداختى عزیز کم تجربه؟! هر کى آقاخانى رو نشناسه تاتر ایران رو نشناخته؟؟؟!!! ما رو نخندان پسر جان!! شما به همون دستیارى و تدارکات مشغول باش و هیجانى نشو عزیزم! در ضمن من ایوب آقاخانى رو نقد نکردم من راجع به متن و نمایش ضعیفى که دیدم حرف زدم. درک کردنش برات سخته؟ عیب نداره یک بار دیگه کنکور شرکت کن عزیز جان و واحدهاى استاد رو با دقت بیشترى پاس کن!!