اگر قرار باشد به بررسی و تحلیل هجوم بپردازیم ، باید گفت هرکسی برداشت منحصر به خود را دارد.
از نکات حایز اهمیت و خلاقانه این فیلم ، آن بود زمان و ماکن ثابت است ولی نقش ها عوض میشود و هر بار دوربین از نگاه نقش دیگری داستان را واکاوی میکند. نکته مهم روانشاختی فیلم این بود که هیچ کس خوب یا بد نبود ، همه شخصیت ها خاکستری بودند ، همه جنایت کردن ، ولی جنایتی که منطقی بنظر می آیدف هیچ کس مجرم و گناهکار نیست بلکه ناشی از سرشت آنها دارد.سرتاسر فیلم پر از دیلوگ ها، تصاویر و رنگ هایی که به معنای اعتراض از وضعیت اسف بار اجتماعی است. حتی فضای غبار گرفته ورزشگاه، تاریکی و اشاره به حصار های دور این ورزشگاه. آزادی رنگ می بازد و رهایی در غالب تاریکی معنا پیدا میکند. داستان هیچ قهرمانی هم نداردو همه فقط به آنطرف حصار فکر میکنند که شاید زندگی بهتری برایشان رغم بخود . اما با گذشت زمان، زمانی که دیر شده، دیگر آنطرف حصار با اینطرف حصار تفاوتی ندارد. فیلم سرشار از نماد است ، نمادهایی که در خالکوبی تک تک دوستان سامان باید دید. شخصیت منحصر به فرد داستان نه سامان است نه نگار، بلکه علی است که به خاطر عشق دست به جنایتی هولناک میشود. اهمیتی ندارد که سامان مرده یا هنوز زنده است، مهم اینست که نگار آمده.....