میخوام نظرم رو رک و پوست کنده بگم شاید راهنمای دیگران باشه برای انتخاب:
اول زهرش رو میگیرم: چقدر خوشحالم برای معرفی مارکس از یه خانوم استفاده کردید که همه چیزش حتی لحن صداش با مارکس فرق داشت! نمیدونم این مد نظر نویسنده هم بود ک تا این حد متضاد باشه یا صرف ایراد در ایفای نقش حاصل شد؟ اما هر چی که بود من اجرای نقش رو توسط خانم بیکایی یکی از تنها نقاظ مثبت این نمایش میدونم. و چقدر بدون تپق و روون هم بازی کردند! حتی جایی وقتی جوابی غیرمنتظره گرفتند باز ادامه دادند. شاید البته اون اتفاق غیرمنتظره تنها بخش تئاتریکال این نمایش بود. لحظهای که به زور دوباره به درونمایهی صحنه برگشتم. متن بد نبود... اما به من این احساس را میداد که سر کلاس بیجذبهترین استاد نقدمان نشستهام و مارکس را میبینم که له میشود! نمیخواهم بدجنس بشوم اما خیلی جاها خوابم میگرفت و یا به خودم میآمدم میدیدم دارم به چیز دیگری فکر میکنم. پس شاید بد نباشد کمی انگیزه بدهید! ببینید من نمایش 1978 را یک نمایش عالی میدانم چون به بازگویی وقایع تاریخی کمتر گفته شدهای میپرداخت که همینطوری جذابیتی ندارد (اتفاقاً در راستای مارکس هم بود :) ) اما حداقل چنان لعاب بصری و اجراهای خارقالعادهای به جا گذاشتند که از هزار تا کتاب و فیلم بهتر بود!!!!
هدف اگر صرفاً آشنایی مقدماتی با مارکس بود بد نبود اما جذب مخاطبش افتضاح بود. من برای این آمده بودم که چیزی از مارکس بشنوم که نشنیدهام و متاسفانه حاصل نشد اما این اصلاً به شما برنمیگردد یعنی تقصیر شما نیست. اما هدف شما از این اجرا چی بود؟ که بگین مارکس نمرده؟ که بگین هنوز سرمایهداری حتی توی تهران هست؟ که هی هی هی تکرار کنین هنوز این ویروس کثیف داره مریضمون میکنه؟ خب! شنیدیم! راه حلش هم که ثابت شده در مارکس نبود! پس باز حرفهایی رو زدین که بارها گفته شده و باز نه به روشی جدید! به روشی کهنه و منسوخ! هنر یعنی نمایش زندگی به نوعی که انگار بار اول است که زندگی میکنی! یعنی "و نپرسیم
... دیدن ادامه ››
که کجاییم بو کنیم اطلسی تازهی بیمارستان را"
شاید فقط اون لحظه رو دوست داشتم که تاکید میشد بر "عدم استفادهی ابزاری از مارکس برای اثبات ایدههایی که ربطی به مارکس ندارد"....... بد نبود. دیدن این نمایش رو به کسانی که اطلاعی در مورد مارکس ندارند پیشنهاد میکنم. اما اخطار میدم توی ذهنتون داشته باشید که این اطلاعات رو بدون مطالعهی بیشتر همانطور که خودشان گفتند یکجا نبلعید! خود مارکس هم مارکسیست نبوده! اما در کل اگر برمیگشتم به عقب با خودم سه نفر را به این نمایش نمیآوردم. به جایش معرفیشان میکردم به یک سایت مرجع! متاسفم که اینو میگم میدونم زحمت زیادی کشیدین. میدونم ممکنه توهین باشه. اما همون طور که وقت شما که صدها برابر پای این کار رفته ارزش داره وقت ما هم که شاید یک صدم شما پای این کار میره ارزش داره. پس بهترش کنین که هم شما نتیجهی مطلوب بگیرین هم مخاطب. این تئاتر نیست. این نمایش مونولوگ تکپرسوناژ نیست. این خواندن احساسی یک سایت مرجع است که به زیبایی انجام شد. همین و بس
پینوشت: ساختار× نقشپردازی× جذابیت× ایفای نقش محول شده+ متن/ اطلاعرسانی/ رمزنگاری_ تئاتر_ دراما_ کاراکتر/ پیام/ انتقال پیام_