در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مبین مولائی درباره نمایش آخر بازی: نقد حمید منصوری ؛ فیلمساز و منتقد تعریف ما به عنوان مخاطب و تعریف کسا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:03:04
نقد حمید منصوری ؛ فیلمساز و منتقد
تعریف ما به عنوان مخاطب و تعریف کسانی که تئاتر کار می‌کنند از یک نمایش حرفه‌ای چیست؟ آیا هر چه بلیت نمایش گران قیمت‌تر باشد، حرفه‌ای‌تر است؟ اگر در یک تئاتر بازیگران مشهور سینما بازی کنند، آن تئاتر حرفه‌ای می‌شود؟ اگر نمایشی در یک سالن بزرگ با صدها تماشاگر روی صحنه برود، باید آن را حرفه‌ای بدانیم؟ اساسا چگونه می‌توانیم یک نمایش را به عنوان اثری حرفه‌ای باور کنیم؟ این تعریف از کجا آمده است که کار حرفه‌ای یعنی کاری که خالقَش از آن پول بیرون بیاورد؟ یعنی اگر کسی هنری را به بهترین شکل ممکن ارائه دهد، اما از طریق آن امرار معاش نکند، یک آماتور است؟ آه که با این نگاه چه بی‌اندازه به هنر آماتوری علاقه‌مند هستم. واژه‌ی آماتور، ریشه‌ی فرانسوی دارد که به معنای عاشق تلقی می‌شود و به جز ایران، هر جا که به کسی لقب آماتور بدهند، یعنی عشق او به هنرش را باور کرده‌اند و از نظر نگارنده، آنها که به هنر خود عشق می‌ورزند، حرفه‌ای‌ترین افراد در این عرصه هستند.
حالا با این تعریف اگر می‌خواهید یک نمایش حرفه‌ای ببینید به سالن مکتب تهران در کوچه‌ی کیوان واقع در خیابان آبان جنوبی بروید و پای نمایش مهسا منصوری بنشینید. این روزها در یکی از کوچک‌ترین تماشاخانه‌های تهران نمایشنامه‌ «آخر بازی» نوشته‌ ساموئل بکت اجرا می‌شود که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. نمایشی که تمام عوامل آن عاشق بازی‌اند، عاشق تئاترند و اساسا عاشق هنرند. اگر اینگونه نبود چرا باید بازیگران آن در پلاتوی کوچکی که کمتر از سی صندلی دارد و کمتر از دَه نفر به تماشای نمایش نشسته‌اند آنگونه که من دیدم با شور و شوق و انگیزه بازی کنند. نه از بازیگران چند صد میلیونی خبری هست و نه از عوامل پشت صحنه‌ی پر هیاهو! نه تبلیغات رسانه‌ای دارد و نه بلیت صد هزار تومانی! تنها و تنها مثل مهسا منصوری و دوستانش باید عاشق نمایش باشید تا پای هنرنمایی این جوان‌ها بنشینید.
وقتی این حرفه‌ای‌های ناشناس با انرژی بی اندازه‌ی خود شما را مسحور می‌کنند، دیگر خیلی چیزها مهم نیست. مهم نیست که منصوری یکی از شخصیت‌های ... دیدن ادامه ›› نمایشنامه‌ بکت، «نگ» را حذف کرده و بخشی از دیالوگ‌های او را بین دو شخصیت دیگر «هام و نل» پخش کرده! مهم نیست که کارگردان بسیاری از دیالوگ‌ها را حذف کرده و بسیاری را تغییر داده است! مهم نیست اگر میزانسن‌های بکت در متن اثر، یک چیز است و میزانسن‌های بانوی ایرانی یک چیز دیگر! تمام این تغییرات می‌توانست باعث نابودی نمایشنامه‌ی نویسنده‌ی ایرلندی شود، اما کارگردان با درک درست نمایشنامه و شناخت کافی از تئاتر ابزورد، به بیراهه نرفته و حق مطلب را ادا کرده است.
نمایشنامه‌های پوچی و به خصوص نوشته‌های ساموئل بکت باید در اجرا در اوج غم و نااُمیدی مخاطب را به خنده بیندازد و بازیگران مهسا منصوری بارها و بارها مخاطب را می‌خندانند و این یعنی آنها کار خود را به درستی انجام داده‌اند. نمایش «آخر بازی» روزهای پایانی خود را پشت سر می‌گذارد و به همه‌ی تئاتر دوستان پیشنهاد می‌کنم دیدن آن را از دست ندهند. چند دقیقه از این نمایش می‌ارزد به تمام نمایش‌های پر زرق و برقی که این شب‌ها در سالن‌های بزرگ شهر روی صحنه است. به مهسا منصوری و گروهش تبریک و خسته نباشید می‌گویم و منتظر کار بعدی‌شان خواهم ماند.