در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
همراهان گرامی، با توجه به راهپیمایی مناسبتی امام رضایی‌ها در تاریخ جمعه ۱۹ اردیبهشت در محدوده مرکز شهر، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود در سالنها، تمهیدات لازم را در نظر بگیرید.
تیوال | شهریار کامکار درباره نمایش ماسک: «ماسک» رو‌ فقط کافیه ببینید و بهش گوش بدید! بدون تدوین نظرم و اول ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:29:43
«ماسک» رو‌ فقط کافیه ببینید و بهش گوش بدید!

بدون تدوین نظرم و اول بطور کلی میگم که کار جذابیه و راحت میشه دنبال داستانش جلو‌ رفت، و تا آخر ، مخاطب درگیر داستان میمونه و براش مهمه که اتفاق بعدی چی میتونه باشه.
حالا بطور موردی..
یکی از عواملی که توی تئاترای زیادی اونقدر احساس راحتی باهاش نداشتم سرعت و ریتم کار بوده. توی این نمایش از این که بدون عجله یا معطلی زیاد، داستان یه قدم جلو تر میرفت یا یه دیتای جدید برای عوض کردن روند ماجرا میداد ، لذت بردم. اگه قرار بود مساله ای جواب داده بشه یا اگه قرار بود جایی هنوز مرموز بمونه به مقداری "tease" میکرد که کسی متوجه گذشتن زمان نباشه و به طول کشیدن یا سریع رد شدنش فکر نکنه.
به همه ی کاراکترای کار به اون ‌اندازه اهمیت داده شده بود که برای مخاطب هم همه تا یه حداقل خوبی مهم باشن، و تو ‌هر لحظه به هر کدومشون میشد نگاه کرد حتی اگه کار خاصی قرار نبود انجام بدن، و در عین حال حرف های همه شنیدنی بود. هر کدوم از بازیگر ها توی بازیشون استایل و امضایی داشتن که کاراکترشون ... دیدن ادامه ›› رو تا یک استانداردی مناسب نمایش، اندازه ی بقیه سمپاتیک کنه و این که کسی از یکیشون بیشتر خوشش بیاد یا کمتر تا حد زیادی به سلیقه و شخصیت خود بیننده بستگی داره.
و در عین حال این کاراکترا بدون دخالت بیش از حد توی کار هم ، در کنار هم یک جریانی رو شکل میدن و رفته رفته به اوج میرسوننش و هیجان انگیز ترش میکنن، درست مثل موزیک‌ کار ،که خیلی جاها هم ساده بود، اما از لحظه ی ورود، موزیک بود که موقع نشستن تماشاگر ها تقریبا جزئی از کار رو معرفی میکرد و یک‌ فشار‌ ممتدی رو به موقعیت اضافه میکرد و رفته رفته هم وضعیت ها و شخصیت ها رو تا حدی توصیف و کمک میکرد و هم مثل یک‌رولر کوستر مخاطب رو بالاتر میبرد . ( مثلا به طور خاص صحنه ی نوید هدایت پور )
رنگ صحنه در حالت عادیش اصلا اذیت کننده نبود و کافی بود، و مثل ریتم و کاراکتر ها و خود داستان، مخصوصا مواقعی که نور هم تغییر میکرد، خیلی جاها بدون اضافه کاری نکته های بیشتری از اون لحظه و اون داستان و فضا رو‌ نشون میداد، حالا یا کاملا واضح و پیدا و یا پنهان.
و در کل مضمون کار منحصر بفرد هست و دید نسبت بهش هم همینطور. کارای زیادی نیست که مشخصا به همین موضوع و با این دید پرداخته باشه، جنبه های زیادی از کار ایهام دار و جوری هست که هرکس یک برداشت جدا ازش میتونه بکنه، و با اینکه این برداشت ها یکجاهایی خیلی متفاوت هم میتونن باشن مشخصه که این کار از هر تصمیمی که گرفته شده منظور مشخصی داره و بدون اینکه به زور بخواد زیر مفهوم ها و معماهایی پنهانش کنه که کار رو سنگین یا عمیق جلوه بده حرفش رو میزنه. تظاهری نیست، و فقط کافیه که ببینیدش و بهش گوش بدید.
من از این نمایش برای بار اول به طور مشخصی لذت بردم، بار دوم که دیدم با یک دید جدید و با توجه به این که حالا قضیه رو از اول میدونستم به شکل متفاوتی سرگرم شدم، و بار سوم به راحتی نشستم و از دیدن نکته ها و حرفای جدیدی که نمایش بهم گفت و هنوز پیدا نکرده بودم لذت بردم.