انصاف نبود آن شب، از دور که خندیدی
نزدیک شدم اما، انگار که رنجیدی
یک لحظه محبت را، ارث پدرت دیدی
یک شب همه سرتاسر بخشیدی و بخشیدی
یک مرتبه با مایی، یک مرتبه با آن ها
این حجم تعادل را، دیدی و نترسیدی!؟
تکلیف مشخص کن، آخر چه کنم اینجا
با خشم مرا دیدی، در
... دیدن ادامه ››
لحظه تو رقصیدی
در آخر این شعرم، یک بوسه به من دادی
اندام من و دیدی، اندامم و سنجیدی
یک بار شده یک بار! پیدا کن و راهی شو
در آینه خود را بین، صد حیف که گندیدی
اصغرمیرمحرابی