جان دلم...چقدر خوشحالم شدم این برگه رو دیدم.مهیار کوچولوی ما چند ماه دیگه میشه نه ساله.اولین خواهرزاده ی من که از سه سالگی با نمایش آشناش کردم.چند سال قبل اولین بار این نمایش رو دید و عاشقش شد.یادمه جایی رفته بودیم یهو گفت بریم دوباره ببینیم و باز اومدیم.و مجدد سال بعدش بود یا کی نمیدونم اجرای جدید رو برای بار سوم دید.و بعد دو سال بیشتره چشم به راه این نمایشه.الان یه خواهر کوچولو داره که اونم میاره نمایش ببینه.هر بار میارمشون کانون پرورش فکری میگه برو سوال کن ببین دوباره میذارن ببینم.و امروز با ذوق وسط شیفت کاری زنگ زدم مهیار به آرزوت رسیدی.مهتا رو هم میبریم اینبار.و صداش عوض شد از خوشحالی.به جرات میگم هرگز هیچ نمایشی نتونست جای این نمایش رو تو دلش بگیره نه حتی دوره گردها.و ای کاش هر چند سال اجرا برید تا روزی کودک خودم هم ببینه این اثر بی نظیر رو
تو کتاب دوم ابتدایی پارسال ننه سرما و عمو نوروز رو خواهر برادر اعلام کردن.همه ش میگفت مگه اینا قرار نبود ازدواج کنن؟پس چرا نمایش با کتاب ما فرق داره؟:)