در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محسن محمدی درباره نمایش بدون خروج: سلام نظرات من به عنوان مخاطب عادی: نمایش رو جمعه دیدم ولی گفتم قبل
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:36:57
سلام
نظرات من به عنوان مخاطب عادی:
نمایش رو جمعه دیدم ولی گفتم قبل از نظر دادن، متن نمایشنامه رو بخونم و بعد نظر بدم.
نظرم مقداری متفاوت ... دیدن ادامه ›› است با اکثر نظرات قبلی و امیدوارم گروه نمایش به دل نگیرند.
امیتاز من:۳.۵ از ۱۰

نمایشنامه:(۲از۴)
خب نمایشنامه از سارتر هست. امتیاز من به نمایشنامه در اصل ۳ از۴ هست ک متن رو دوست داشتم.ولی بحثی که هست اینه که در این نمایش تعهد کامل به متن نبوده و تغییراتی صورت گرفته. من وقتی نمایش رو دیدم نمایشنامه رو خیلی دوست نداشتم ولی وقتی متن رو خوندم نظرم عوض شد. پس ما اینجا به طور خالص با متن سارتر مواجه نیستیم.(جدای بحث کارگردانی منظورمه.)
یکسری بخش ها که بدلیل محدودیت های سانسوری بوده. ولی خب تمام بخش های با نور قرمز، بازیگر مجسمه و برخی دیالوگ ها در متن اصلی نیستند.
درباره نمایشنامه خب خیلی بحث ها میشه راجبش کرد و کلی کتاب و مقاله درموردش هست و نیازی به توضیح من نداره.(مثلا کتاب نشر روزبهان)

ایده بازیگر مجسمه جالب بود ولی خب متوجه نشدم چرا؟ اون آخر هم که خدمتکار اومد زنگ رو گرفت هم نفهمیدم چرا؟

ولی مشکل اصلی من با دوتا مورد بعدی است.

کارگردانی:(۰.۵ از ۲)
نمایش رو میشه به دو قسمت تقسیم کرد. وقتی نور قرمز می آمد و وقتی که نبود. پرفورمنس ها برایم جالب بود. موزیک و حسی که حرکات بازیگران منتقل می‌کرد زیبا بود. ولی خب گاها ناهماهنگی دیده می‌شد که برای این گروه جوان قابل چشم پوشی است. نقطه قوت نمایش همینجا بود بنظر من.
ولی عذاب اصلی میزانسنِ قسمت دیگه نمایش بود. دکور در ساده ترین حالت ممکن هست(هر چند رنگ دوتا از مبل ها یکسان بود که خلاف نمایشنامه بود و...) که مشکلی با این موضوع نداشتم. ولی وقتی دکور آنقدر خالی باشد چیزی که به چشم می‌آید نور است و جای‌گیری بازیگرها. بازیگرها دائم ازین سمت به اون سمت میرفتن و در فضای بزرگ ولی خالی سرگردان بودند.
این کار بازیگرها رو هم سخت تر کرده بود. کاراکتر مرد وقتی میخواست دو کارکتر دیگر را جدا کند حتی با قدم های بلندیکه برمی‌داشت باز دیر می‌رسید و دوکارکتر دیگر باید صبر می‌کردند تا مرد برسد! این صرفا یک مثال بود.
وقتی نمایشنامه ای انتخاب می‌شود که صحنه های اروتیک دارد خب طبیعتا محدودیت ها آزاردهنده می‌شوند. ولی این هنر کارگردان است که خلاقیتی به خرج بدهد تا این صحنه ها به طنز تبدیل نشوند که متاسفانه شدند.
نورپردازی: آن نوری که به تندی خاموش و روشن میشد ایده جالبی برای ایجاد تنش است ولی بشدت آزاردهنده است و من همراهانم و تماشاگر های اطرافم چشمانشان را بستند! بنظرم زمانش را کمتر کنید.
نورپردازی هنگامی که در باز می شود می‌توانست شدید تر باشد. نور آبی هنگام نگاه کردن به زمین هم جالب بود.

بازیگری:(۰.۵ از ۲)
در کامنت ها نوشته شده که گروه جوان است. اگر اینطوره من خیلی دوست ندارم سخت بگیرم ولی واقعا بازی ها اذیت کننده بود. ۳ کاراکتر اصلی، با طرز بیان و آکسان گذاری هاشون، دیالوگ های نمایش را کشتند! گاها کلمات نامفهوم می‌شد و بد ادا می شد و جمله را خراب می‌کرد. درگیری ها، معاشقه ها هم که بالا گفتم.
بازی پرفورمنس قابل قبول بود و یک خسته نباشید خدمت مجسمه عزیز 😁

سلیقه:(۰.۵ از ۲)
این نوع نمایش ها اتفاقا سلیقه من هست ولی خب متاسفانه بدلایلی که گفتم لذت کامل نبردم.

خلاصه نمایشی که دیدم فرق داشت با نمایشنامه ای که خواندم که خب تاکیدی‌ بود بر اهمیت کارگردانی.

در آخر، این نظر صادقانه من بود و امیدوار باعث ناراحتی کسی نشم.
با ارزوی بهترین ها برای گروه .موفق باشید.


مرسی از اینکه تشریف آوردین،نظرتون برامون محترمه🙏🏻🌻
۲۱ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید