در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | همایون حاتمی درباره نمایش ترس از مکان‌های شلوغ: دیروز به تماشای نمایش اپیزودیک "ترس از مکان‌های شلوغ" نشستم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:34:00
دیروز به تماشای نمایش اپیزودیک "ترس از مکان‌های شلوغ" نشستم که به چند اجرای آخرش رسیده. این‌ها نکاتی هستند که به سرعت و بی هیچ ترتیبی به ذهنم می‌رسند:


یک، پیش از این‌ها من یکی دو نقش سگ با بازی انسان، روی صحنه دیده بودم. بی اغراق سگ اپیزود آخر با بازی خیره‌کننده‌ی "هستی حیاتی" از هر دوی آن‌ها تئاتری‌تر و سگ‌تر بود. از همان دیروز طرفدار جدی بازیگری پرقدرت به نام "هستی حیاتی" شده‌ام که اولین اجراهای دوران حرفه‌ای خودش را تجربه می‌کند. چه تماشایی‌تر خواهد بود فرداهای چنین بازیگری.

دو، تا جایی که به یاد می‌آورم(چون الان متن در مقابلم نیست) در متن ویسنی‌یک چندان شرح صحنه‌ای برای اکت‌های سگ وجود ندارد، در کار "هانیه کاراندیش" آن حالت مونوتن و یکنواخت متن با چابکی و تنوع اکت‌های بازیگر شکلی دوطرفه‌تر و جاندارتر به خود گرفته.

سه، خورشیدهای فردای تئاتر این ... دیدن ادامه ›› سرزمین (فعلا خورشیدک‌هایش) را در همین سالن‌ها و انواع فضاهای کوچک و در جمع‌های جستجوگر و جسور باید جستجو کرد.

چهار، شاعرانگی و دو پارتنر خوب در اپیزود سوم، طنز پررنگ‌تر در اپیزود دوم و موزیک به اندازه و درست در جای‌جای این اجرا به راحتی قابل مشاهده است.

پنج، دیشب نیاز به اجرای زنده‌ی موسیقی روی صحنه احساس نکردم، به درستی نیاز به شلوغ‌کاری حسی و صوتی و بصری روی صحنه نیست. کمپوزیسیون صحنه و طراحی‌ها مینیمال، کاربردی و مخصوص مدیوم تئاتر بود.

شش، همیشه به خودم یادآوری می‌کنم که حتما ایگوی مهارنشدنی و پیش‌داوری‌هایم را اگر دارم پشت در سالن جا بگذارم. اصولا آزادانه پرواز کردن و سفر در جهان متن، میزانسن‌ها و ذهن طراح و موقعیت اجراگرها کار لذت‌بخش‌تری است تا منویات مخاطبانه و نقد یکسویه‌ی خود را به هر اجرایی تحمیل کردن. صحنه‌ی تئاتر آیینه نیست و اگر هم باشد تماشای خود من مخاطب با این چهره ثابت و تک زاویه‌ی دیدم را نباید در آن متوقع باشم.

هفت، در اپیزود آخر شاید بد نباشد اگر فقط دو سه جا در کوتاهی و بلندی جملات ترجمه دست برده شود و از یکنواختی چندین جمله‌ی کوتاه و کوبنده و پشت سر هم به ریتم بهتری هم رسید. اگرچه در یک متن چهل‌و‌پنج دقیقه‌ای با چهار اپیزود این موضوع چندان به چشم نمی‌آید.

هشت، خوشحالم که کارگردان، متنی را که دوست داشته و کمتر کسی به سراغش می‌رود را با جسارت به روی صحنه برده. متنی که نیمی از مخاطبان آن را بسیار دوست خواهند داشت و نیمی هم ابرو بالا خواهند انداخت. این نسبت‌ها مخصوص کارهای تجربه‌گراست. کار تجربی به درد آدم‌های محتاط و همه‌چیز از قبل‌دان! نمی‌خورد. هنر، چیزی نیست به جز تجربه‌ی آزادی.