پنج موومان سمفونی روانی «اسفرود بیدم» (تعبیری که خود اثر ادعایش را دارد) حرکتیست در هجو (و حتی گاهی هزل) چند وضعیت آشنا؛ که در عین حال دارای رابطهی بینامتنی گسسته، شالودهشکن و آشناییزدا با منابعیست که نویسنده مدعیست در خلق موومانهایشان استفاده کرده. این رویکرد باعث به وجود آمدن اثری شده که شاید بتوان آن را واجد گونهای زیباییشناسی امر جفنگ یا جذابیت هنری خزعبلات دانست.
اما کمیک بودن نمایش مدام به سمت گروتسک شدن پیش میرود، چون در زیرمتن همهی موومانها، یک چیزِ مشترک وجود دارد: خشونت عریان در وحشیترین شکلهای ممکن خود؛ و تکرار و تداوم آن، چه به یک شکل، چه در اَشکال مختلف.
در مورد شیوهی کارگردانی اثر هم میتوان گفت تلاش کارگردان بهخصوص در مورد ریتم و طراحی میزانسن، به خلق فضای توصیفشده کمک کرده؛ اما در مواردی بازیها از یکسو، و از سوی دیگر زیادهروی در فراتر رفتن از مرزهای طنز سیاه به سمت شوخیهای دَمِ دستی در لحظاتی از نمایش، موجب افت اثر میشود.
اما در کل «اسفرود بیدم» را میتوان تجربهای موفق در بازنماییِ صحنهای خشونت از راه نمایشِ شرایطِ مزخرف با استفاده از خُلبازی دانست.