زمانها و لحظاتی که گذشتند و رفتند را نمیتوان پُر کرد..اما دل خسته وحرفهای ناگفته را در حریم خلوت و مطهر یک کافه دنج وقهوه،،خواندن یک کتابِ خوب،دیدن دوستی عزیز
نرم و آرام خواهد کرد.و اینبار هم در یک شب ِسرد زمستانی..(شب یلدا) دیدن نمایش ِ "" دِویل""رقم زد حالِ دلمان را به ذوق و خوشی.
تقابلی دیرینه و باستانی از تاریکی و روشنایی..گفتاری عمیق بود از برده داریِ مذهبی کلیسا و...از سودِ سرشاری که از نفهمی و ترس مردمان بر خزانهُ مبلغانِ مذهب کماکان جاریست.
حمید رحیمی .کارگردانی باهوش و باسوادی است.و امیر صدیقیان موسیقیدان حرفه ای با موزیک زنده در بالای صحنه، هیبت و هیجان نفوذ کلمات و دیالوگها را در مخاطب مضاعف میکرد.. و بازیگران متحد در این کنسرت ِبی نقص به اجرامی پرداختند.
به نظرم حمید رحیمی ،با حوصله و هدفمند و ذهنی بی ریا و روشن، میخواست این ندانستن ،جهل، جهلی مقدس را به عنوان یک ویروسی خطرناک بر پیکره جامعه انسانی به تصویر بکشد.
مسیری را برایمان روشن کرد که هر ریسمانی را چنگ نزنیم..
خلاص