ما اعتراف میکنیم که از ما
بازیگرانِ بهتری هستند؛
بازیگرانی که صحنهشان خیابان است
و مخاطبشان جمعِ اجتماع
ما چطور روی این صحنهی عاریهی کوچک
با تفنگهای چوبی اندک
کشتاری بزرگ راه بیندازیم
که در آن خون از آبِ جاری روانتر است
و از خاکی که بر آن ریخته بیارجتر؟
ما کارگران نمایشیم
نشسته در ردیف
... دیدن ادامه ››
اول تهمت؛
از تیرهی آن مرغ دانهبر
که در عروسی و عزاش هر دو سر میبُرند.
ما تصویر کوچک این دنیاییم
اگر حقیر، اگر شکسته
ما تصویر زمانهی خود هستیم
ما اعتراف میکنیم که از ما
بازیگران بهتری هستند؛
با چشمبندی و شعبده
با اشک و آه و سوز
با مژده و فریب
با تفنگهای واقعی بسیار
آنان به نام شما
- به نام نامی مردم-
آراء شما را غربال میکنند؛
شما تحسینشان میکنید
و مرعوبشان هستید.
سنگ آسیای آنان
از خون شما میگردد
و نمایشنامهشان را بارها خواندهاید؛
با نام جعلی تاریخ!"
#خاطرات_هنرپیشه_نقش_دوم
#بهرام_بیضایی