درود🌹یک اشکی از میانه ها ی نمایش حلقه زده بود توی چشمای نورا که غم ،اندوه،اضطراب و نگرانی کاراکتر رو حتی در سکوت، به زیبایی منتقل میکرد و من منتظر بودم ببینم کی اشک از دیدگان بازیگر سرازیر میشه و دقیقا در بزنگاهی که انتظار داشتم در صحنه ی پایانی در میانه ی توجیه های توروالد،نورا چشمانش رو بست و اشک بر گونههاش جاری شد.خیلی زیبا بود....ظرافت هایی در صحنه رعایت شده که خاص استاد شهرستانیه که دلم نمیاد ننویسم...دو بار در جایی که پرده جلوی پنجره کنار زده شد بیرون داشت برف میومد و چند دانه از اون نشست بر مبل...یا وسط دیالوگ نورا و توروالد،نورا همینطور که از پشت پیانو رد شد دو تا کلاویه رو نواخت که افکتش پخش شد (به ترتیب کلاویه ها بم به زیر توجه شده بود) و خیلی موارد دیگه...
سپاسگزارم از خلق این همه زیبایی🌹 چراغ نمایشتان فروزان باد 🙏