صد و چهل و یک
تو که خود جان جهانی
همه آرامه ی جانی
مپسند بینوا را
که ببینی و نخوانی
اگر اشکم بچکانی
یا که زهرم بخورانی
بنشینم و نجوشم
که بدانم نچشانی
تو اگر پبش نخوانی
وگر از بام برانی
پی فرمایش خواجه
بنگویم که چونانی؟
اگرم صد بدوانی
و نوایی نرسانی
منت از بنده ندانی
و به سنگم بپرانی
من نه آن مرغ چموشم
نه تو آن که ننشانی
مجتبی حیدری(شنتیا)🌹🌱