ما دوغ نیستیم، برای من مثل قرمه سبزی بود! یعنی امشب که برای بار اول دیدمش لذت بردم ولی حدس میزنم مثل قرمه سبزی که روز دوم وقتی گرمش میکنی خوشمزه تر و جا افتاده تر میشود، دیدنِ ما دوغ نیستیم هم برای بار دوم، لذت بخش تر خواهد شد زیرا لایه های زیرین اثر و جزئیاتی که در نگاه اول به چشم نیامده بود با لایه های سطحی بهتر ترکیب میشود.
در همان نگاه اول هم میشد فهمید که به تک تک جزئیات توجه شده و به قول قضیه ی تفنگ چخوف که در یکی از صحنه ها به آن اشاره شد، همه ی جزئیات از گریم گرفته تا لباس و طراحی صحنه و طراحی حرکت و... همه دارای معنی و علت بودند و کاربرد داشتند. البته به جز چرتکه و چراغ نفتی(شایدم چراغ زنبوری) که آنها را هم به عنوانِ کمک به فضاسازیِ عتیقه فروشی حساب میکنیم.
بازیگران از همه نظر چه بیان چه بدن و چه حس، با توجه به سبک اثر که رئالیسم جادویی بود، به اندازه و خوب عمل کردند به خصوص اُکاپی که بی نظیر بود.
ما دوغ نیستیم در متن، کارگردانی و اجرا نوآوری به خرج داده بود و محتوا و فرم در راستای یکدیگر عمل میکردند. تلفیق بازیگری و عروسک گردانی
... دیدن ادامه ››
و عنصر صدا و موسیقیِ مناسب نیز نقش به سزایی در جذابیت اثر داشت.
تنها یک ایراد کوچک از نظر صدا وجود داشت که شاید مشکل از سالن بوده باشد آن هم اینکه صدای بلندگوها گاهی به خصوص در لحظه های آغازِ پخش صدا یا موسیقی، بیش از حد میشد و اذیت کننده بود.
از نظر مدت زمان اجرا هم اگر کمی کوتاه تر بود بهتر بود و در حوصله ی مخاطبان کم حوصله تر بیشتر میگنجید.
همانطور که گفتم به جزئیاتِ همه چی توجه شده بود و این حتی شامل بخش تبلیغات و تیزر و بروشورِ اجرا هم میشد که نکته ی مثبتیست.
در کل، ما دوغ نیستیم اثری چشم نواز از نظر رنگ و نور و حرکات و سایر عناصر دیداری، گوشنواز از نظر موسیقی و صدا(به جز آن ایراد کوچک که گفتم)، و تأمل برانگیز از نظر محتوا بود 👌 چه خوب که از چنین گروه های هنرمند و با استعدادی حمایت کنیم.