فریاد نسل سرکوب شده
این یک نقد نیست
یادداشتی بر نمایش «دایره گچی قفقازی» نوشته برتولت برشت به کارگردانی رضا بهرامی
نمایش «دایره گچی قفقازی» اثر برتولت برشت، در تازهترین اجرای رضا بهرامی بار دیگر این پرسش بنیادین را پیش روی مخاطب قرار میدهد که عدالت چگونه تعریف میشود و چه کسی شایستگی برگزیده شدن را دارد. این اجرا با تکیه بر اصول تئاتر اپیک، کوشیده است میراث برشت را در قالبی معاصر و پرشور بازآفرینی
... دیدن ادامه ››
کند.
نخستین ویژگی چشمگیر اثر، سیال بودن اجرا است. حرکت بازیگران، تغییر صحنهها و جابهجایی موقعیتها به گونهای طراحی شده که مخاطب به آسانی در جریان روایت قرار میگیرد و احساس سکون یا مکثهای بیدلیل در طول اجرا وجود ندارد. این سیالیت همراه با ترکیببندی دقیق صحنهها، کار گروهی پرشمار بازیگران را به نقطه قوتی برای نمایش بدل کرده است؛ چنانکه حتی در صحنههای شلوغ نیز میزانسنها منظم و هدفمند باقی میمانند.
تأکید کارگردان بر مفاهیم سیاسی برشت نیز برجسته است. استفاده از اصل فاصلهگذاری به تماشاگر یادآور میشود که هدف، همذاتپنداری عاطفی صرف نیست، بلکه باید از دل روایت به اندیشه و داوری برسد. مخاطب با هر صحنه دادگاه، هر پرسش از عدالت و هر تصمیم قاضی، نهتنها درگیر داستان، بلکه درگیر تأملی اجتماعی و سیاسی میشود.
با این همه، نمایش از کاستیها نیز بینصیب نیست. مهمترین ضعف در بخش دادگاه و اجرای نقش قاضی و ضعف بی نهایت بازیگر آن دیده میشود؛ جایی که ریتم بازی بهطور محسوسی از کلیت اثر فاصله میگیرد و هماهنگی لازم با سیالیت دیگر بخشها از دست میرود. این ناهمخوانی باعث میشود یکی از مهمترین صحنههای نمایش کمتر از ظرفیت واقعیاش اثر بگذارد و برای من انتخاب این بازیگر از سمت کارگردان بسیار عجیب بود
با وجود این کاستی، «دایره گچی قفقازی» در مجموع اجرایی جسورانه و موفق است. رضا بهرامی با پذیرش ریسک رویارویی با متنی دشوار و سیاسی، توانسته خوانشی معاصر و پرتحرک ارائه دهد. نمایش او تلاشی است برای پیوند زدن مفاهیم بنیادین عدالت و قدرت با شرایط امروز جامعه، و در این مسیر بیش از هر چیز مخاطب را به اندیشیدن فرا میخواند.
با احترام
مسعود طیبی
کارگردان و استاد دانشگاه