دایرهای از خنده، گریه و اندیشه؛ تجربهای ماندگار با دایرهی گچی قفقازی
تماشای نمایش دایرهی گچی قفقازی نوشتهی برتولت برشت و به کارگردانی رضا بهرامی، برای من تجربهای فراتر از یک شب معمولی تئاتر بود. این نمایش مرا هم به جهان پر از پرسش و جسارت برشت برد، و هم به خاطرات دوران طلایی من از تئاتر ایران در دهه ی هشتاد و اویل ۹٠؛ دورانی که سالنها سرشار از شوق، گفتگو و امید بودند.
برشت و بازتاب جنگ در قصه
برشت در این نمایش با نگاهی بیپرده به جنگ، لایههای پنهان آن را برملا میکند. جنگ در نگاه او نه افتخار دارد، نه شرافت و نه آرمانهای دروغین.
... دیدن ادامه ››
جنگ بهمثابه آینهای سیاه، چهرهی انسان را میسوزاند و بیش از همه، نسل آینده را قربانی میکند. دایرهی گچی قفقازی روایت تلاش مردم عادی است برای زنده ماندن، برای حفظ ذرهای انسانیت و برای پاسداری از کودکانی که امید آیندهاند. این پرسش محوری که «حق واقعی فرزند از آنِ کیست؟» در دل خود پرسشهای بزرگتری دربارهی مالکیت، عدالت و مسئولیت اجتماعی نهفته دارد؛ پرسشهایی که با شرایط امروز جهان نیز پیوند میخورد.
شیوهی اجرایی رضا بهرامی
رضا بهرامی با کارگردانی حسابشدهی خود توانسته است متن برشت را به تجربهای زنده، امروزی و پرکشش بدل کند. نمایش حدود نود دقیقه طول میکشد، اما چنان پرریتم و پرحادثه است که تماشاگر گذر زمان را احساس نمیکند. حتی اگر اجرا طولانیتر هم میشد، همچنان جذابیت خود را از دست نمیداد. این تنوع صحنهها و ضرباهنگهاست که لحظاتی تماشاگر را به خنده میاندازد و لحظاتی دیگر بغض را در گلوی او مینشاند.
بارها در سالن از ته دل میخندی، اما همزمان طنز گروتسک و تلخی پنهان در پسِ آن لبخند، تو را وادار به اندیشیدن میکند. میخندی و در همان لحظه درگیر غم و تأمل میشوی. این کیفیت، همان چیزی است که برشت در نظریهی تئاتر حماسی به دنبال آن بود: لذتی توأمان از سرگرمی و اندیشیدن.
هماهنگی مثالزدنی گروه
یکی از دشوارترین بخشهای چنین نمایشی، مدیریت تعداد زیاد بازیگران روی صحنه است. در این اجرا، همهچیز بهطرزی شگفتانگیز هماهنگ و دقیق بود. هر بازیگر جایگاه خود را میدانست و هیچکس از ریتم کلی خارج نمیشد. این سطح از نظم و هماهنگی، حاصل تمرینهای طولانی و پرانرژی است. شنیدهام که گروه بیش از شش ماه بیوقفه تمرین کرده و این پشتکار در تمام لحظات اجرا محسوس بود.
جدا از دقت و هماهنگی، چیزی که بیش از همه در بازیها به چشم میآمد، شور و شیدایی خاص بازیگران بود. انگار همهی آنها درگیر عشقی مشترک به متن و کارگردانی بودند؛ این شیدایی در چشمانشان برق میزد و لحظههایی را خلق میکرد که فراموشنشدنی بودند.
دیوانگیِ دلنشین روی صحنه
میگویند آدمها عاشق دیوانگیهای یکدیگر میشوند؛ دایرهی گچی قفقازی هم از همین جنس دیوانگی داشت. چه در میزانسنهای غیرمنتظره و خلاقانه، چه در جنس بازیهای پرانرژی و چه در نگاه کارگردانی رضا بهرامی، رگهای از دیوانگیِ خاص جاری بود که نمایش را زنده و متفاوت میکرد. این دیوانگی کنترلشده همان چیزی بود که صحنه را پرشور و مخاطب را شگفتزده میساخت.
یادآوری دوران طلایی تئاتر ایران
تماشای چنین نمایشی مرا به یاد روزهایی انداخت که تئاتر ایران با قدرت و صلابت در حال رشد بود. در آن دوران، مخاطب به سالن میآمد تا سفری واقعی را تجربه کند؛ سفری که او را میخنداند، میگریاند و وادار به اندیشیدن میکرد. اجرای دایرهی گچی قفقازی ثابت کرد که هنوز هم میتوان با عشق، پشتکار و دقت هنری، نمایشی آفرید که هم اصالت داشته باشد و هم با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند.
تصاویر، میزانسن و تعامل با تماشاگر
این نمایش تنها متکی به دیالوگها نبود؛ میزانسنهای دقیق، تصاویر چشمنواز، نورپردازیهای هوشمندانه و موسیقی بهجا، جهان برشت را برای ما عینی و ملموس میکردند. تماشاگر صرفاً ناظر منفعل نبود؛ بلکه به شکل هوشمندانهای وارد بازی میشد. گاهی حس میکردی تو هم بخشی از قصهای و سرنوشت کودک و سرزمین به انتخابها و نگاه تو گره خورده است. این تعامل، تجربهای منحصربهفرد میساخت.
رضایت و خرسندی پس از اجرا
آنچه در پایان باقی میماند، همان رضایتی است که در چهرهی تماشاگران هنگام خروج از سالن میدیدم. هماهنگی عوامل، حضور درست و بهموقع بازیگران، سورپرایزهایی که در طول نمایش ما را شگفتزده میکرد، همه و همه باعث شد حس کنم انتخاب این نمایش یکی از بهترین تصمیمهای من بود. وقتی از سالن بیرون آمدم، خرسندی عمیقی داشتم؛ خرسندی از اینکه شبی پر از لذت هنری، اندیشه و شور انسانی را تجربه کردهام.
سخن پایانی
نمایش دایرهی گچی قفقازی به کارگردانی رضا بهرامی، نمونهی درخشانی است از اینکه تئاتر هنوز میتواند روح ما را بلرزاند، به ما بیاموزد و امیدی دوباره در دلمان بکارد. این اجرا یادآور قدرتی است که در هنر زندهی تئاتر نهفته است؛ قدرتی که ما را به خنده، به گریه و به اندیشیدن وامیدارد. به همهی عوامل این اثر تبریک میگویم که با عشق و تعهد، نمایشی چنین کامل و ماندگار آفریدند.