از دید من، یکی از جذابترین جنبههای این اجرا تابآوری اجراگر بود. بدن و ذهن بازیگر در این ساختار تبدیل به آزمایشگاه زندهای شده بود که نهتنها مقاومت فیزیکیاش بلکه ظرفیت روانیاش برای حفظ تمرکز، تداوم انرژی، و بازآفرینی هر بار متفاوتِ لحظه را میسنجید. در هر اجرا، نوعی کلام تازه میان بدن، فضا و تماشاگر اتفاق میافتاد.
بهنوعی میشد گفت این اجرا همزمان درباره «تئاتر» بود و دربارهی «تکرار تئاتر». هر بیست دقیقه، یک جهان کوچک خلق میشد و فرو میپاشید. در نهایت، این اثر نه به دنبال قصه بود، نه پیام، بلکه به دنبال تجربهای بود که فقط در لحظه اتفاق میافتد.
آرزوی موفقیت برای تمامی اجراگران