در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عباس تقی خانی: از یک شعر ِ بلند... به جز زیبائی‌ات چیزهای زیادی هستند که ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:00:00
از یک شعر ِ بلند...

به جز زیبائی‌ات
چیزهای زیادی هستند
که باید انتقال بدهی
وراثت را از لبخندت شروع کن

اوقاتی که زخم‌هایم را می‌بندی
به دخترم بیاموز که زخم
با زخم
که مرد
با مرد تفاوت دارد

... دیدن ادامه ›› بیاموز روی ِ زخم یک مرد
چگونه مرهم بگذارد
که محرمش شود

مهربانی‌ات را به ژن‌هایت تحمیل کن
آنگاه که باقیمانده‌ی سفره را
در برف ِ باغچه می‌تکانی.

کاش می‌دیدی خودت را
وقتی که پرده را کنار می‌زنی وُ
شیشه‎ها را تمیز می‌‌کنی
تا بفهمم که باران
چقدر به خانه‌ی ما زیاد می‌آید

کاش خودت را می دیدی
که از هر طرف زیبایی
و من چگونه از هر طرفی دوستت دارم

کاش خودم را می دیدم
وقت‌هایی که تو را می بینم.

این همه را
به پسرم نیز بیاموز

بیاموز یک زن را
چگونه از هر طرفی زیبا ببیند

بیاموز که در جهان
دو چیز، برای یکبار هم که شده
هر مردی را می گریاند
اولی عشق است و
دومی را
هر کسی خود انتخاب می کند

از من
به پسرم این را منتقل کن
پیش از دوست داشتن وطن
زنان را دوست بدارد...

کاش خودت را می‌دیدی
وقتی که آواز می‌خوانی

آواز می‌خوانی وُ سرامیک‎ها را دستمال می‌کشی
آواز می‎خوانی وُ جارو می‌زنی

آوازهای تو جهان را پاکیزه می‌کنند
آواز ِ تو
گنجشک‌های زیادی را محلی کرده است
آوازهای تو در دستگاهی‌ست
که خون ِ مرا به گردش می‌برد
ـ آوازهایت
در خون ِ آدمی رسوب می‌کنند
در هسته‌ی سلول‌ها رسوخ می‌کنند ـ

خونم را به هر که اهدا کرده‌ام
شنیده‌ام دلتنگ آوازهایی غریب شده است.

به دست‌های تو
وقتی دگمه‌ی پیراهنم را می‌دوزند
یک سر سوزن شک ندارم
داشتن دستان تو
داشتن همدستی ماهرست
در یک‌دست قمار ِ ورق با سرنوشت
دستانت
برگ برنده‌ی حریف را
رو می‌کند.

وقتی کمک می‌کنی بارانی‌ام را بپوشم
دست‌های تو روی شانه‌هایم با منند
در خیابان‌های شهر رهایم نمی‌کنند

دست‌های تو وُ
چتری که برایم خریده‌ای
باران‌های وحشی زیادی را متمدن کرده‌اند.

دست‌های تو
مهارت عجیبی دارند
یک شهر ِ دم‌کشیده را
به گواراترین نوشیدنی تبدیل می‌کنند

استعدادت را
به فرزندانم منتقل کن.

در تو غریزه‌ای هست مجهول
از چهار سمت اصلی
تنها دو جهت را بلدی
بی جهت نیست
چرخه‌ی زندگی ماهی آزاد را
بهتر از همه می‌دانی
غریزه‌ی مسیر یابی‌ات را
خانوادگی کن.

با غالب ژن‌هایم توافق کرده‌ام
به نفع صفات تو مغلوب شوند

تو حروف صدادار را
در خانه بی‌صدا می‌خوابانی

با جمله در ارتباطی
در کلمات همخانواده دقیق می‌شوی
روی در یخچال شعر می‌چسبانی

از صفات اکتسابی‌ات
دستخط‌ات را ارثی کن
دختر و پسرم
از تو زیبا نوشتن بیاموزند
از من پاک کردن ....


از: حسن آذری
یعنی اصلا رفتم توی حال قشنگی .
بسیار سپاااااااااس

با غالب ژن‌هایم توافق کرده‌ام
به نفع صفات تو مغلوب شوند
۱۱ اسفند ۱۳۹۲
عید مبارکی:)
روزاتون بهاری عباس عزیز
۰۷ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید