در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هدا درباره نمایش نویسنده مرده است: می گویند، ملت بی تئاتر، ملتی مرده است. در شرایطی که حتی سالنهای تئاتر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:31:11
می گویند، ملت بی تئاتر، ملتی مرده است. در شرایطی که حتی سالنهای تئاتر شهر هم از نظر کیفیت حرفی برای گفتن ندارند، در زمانه ای که تئاترها بدون ارائه تعریفی درست از تولید آثارِ با حمایت بخش خصوصی، به روشی خصوصی و بی هیچ حمایتی ساخته می شوند و کمر خالقانشان زیر بار فشارهای اقتصادی، سالنهای بی کیفیت و بی توجهی مدبران فرهنگی کشور خورد می شود، هستند کسانی چون آرش عباسی و همه آنانی که در این وانفسا خطر به جان می خرند و ذره ذره از جوهر وجود خود می کاهند تا تئاتر را زنده نگه دارند که زنده بودن تئاتر، نشانی از زنده بودن فرهنگ یک ملت است و به یاد می آورد که هنوز به فردایی بهتر می توان امید داشت. و تنها امید این زجرکشیدگان فرهگ و خط شکنان دوران گذر از تئاتر دولتی به تئاتر خصوصی، تماشاگران فهیم ایرانی است. نویسنده مرده است نمایشی شریف است. نمایشی که یکسال و نیم قبل بارها و بارها و بارها دیده شد و تحسین تماشاگر خاص و عام و منتقد و روزنامه نگار و تئاتری و غیرتئاتری را برانگیخت و چند ماه قبل در ایتالیا نیز درخشید و کسانی را که هیچ تصوری از تئاتر ایران نداشتند و حتی ایران را به عنوان کشوری تئاتری به رسمیت نمی شناختند به شگفتی وا داشت. امروز نیز، همان است، همان متن، همان کارگردان، همان بازیگران و همان گروه اجرایی. تنها چیزی که عوض شده است حمایتی است که زمانی بود و هرچند اندک، قوت قلبی بود. نقد حق تماشاگر است. اما نه نقدی برپایه حس و حال شخصی. دوری راه، خستگی تحمل ترافیک، ماه رمضان، جام جهانی، مسابقات والیبال، تهویه سالن و صدای صندلی ها و چه چه نمی توانند ملاک نقد باشند. و فراموش نکنیم که بازیگرانی که در مقابل ما انرژی می گذارند نیز در شرایط مشابهی هستند و اگر ما تنها یک شب این سختی ها را برای دیدن اثری به جان می خریم آنها هر شب این دشواری ها را به جان می خرند. پس به احترام انرژی که از دست می رود، عمری که در سالنهای نمور و دم کرده می گذرد تا ملتی بی تئاتر نماند، نقدی واقعی داشته باشیم.
چه قانونیه نمایشی که یک زمانی مورد توجه واقع شد باید هرموقع که دوباره و سه باره، چارباره اجرا میشه مورد توجه قرار بگیره؟؟
خوشمون نیومد ، به همین سادگی و راحتی ...واقعن اینهمه دعوا و جنگ و جدل نداره
۱۱ تیر ۱۳۹۳
بیتا نجاتی (tina2677)
شاهین نصیری عزیز
دقیقا حرف شما را می فهمم. وقتی من مخاطب از یک کار یا هنرمند ایراد می گیرم،مخاطب دیگر فقط بخاطر اینکه گمان می کند من با برشمردن ضعف کار دارم به سلیقه او که نمایش را پسندیده، اهانت می کنم، پریشان حال می شود و عنان گفتار از کف می دهد چراکه تصور می کند نظر من، توهین به شعور وی است.اوایل گمان می کردم اگر از اثر یا هنرمندی بد گفته می شود و کسی این میان پیدا می شود و از آن طرفداری می کند، بخاطر علاقه و تعصبی است که به آن هنرمند دارد که اگر اینچنین بود باز، شایسته تر بود هرچند تعصب کلا، غیر منطقی و احساساتی است و واقعیات را از چشم انسان پنهان می کند.ولی متاسفانه متوجه شدم، این دلخوریها و له تبع آن حمله ور شدن به نظر مخالف،فقط ریشه در باور غلط و رشد نیافته آن مخاطب دارد.
۱۲ تیر ۱۳۹۳
شاهین عزیز،تحلیل شما قطعا در مورد بعضى از مخاطبین درسته اما روى دیگه سکه مخاطبینى هستن که یک کار رو بدلایل درون و یا برون متنى و یا تلفیقى از هر دو دوست ندارن و گاها به مرحله نفرت از اون کار هم میرسن،این افراد هم نمیتونن هیچگونه نظر موافق و مثبتى رو راجع به کار مذکور تحمل کنن و شخص یا اشخاصى رو که کارو پسندیدن یا بدسلیقه خطاب میکنن و یا بنا بر تئورى مقدس توطئه ،اونها رو از عوامل ذینفع در بعد اقتصادى اثر قلمداد میکنن، کلا مشکل اصلى از تلقى ایرانى از ازادى بیان هست که تا وقتى عموم ما بش معتقدیم که صاحب بیان در جبهه موافق ما قرار داشته باشه بعبارت دیگه تو ازدی به هرشکل که دلت میخواد نظر من رو تایید کنى ولى اگه سر سوزنى با من زاویه داشته باشى یا مزدور هستى(در بحث های سیاسی) یا متعصب هستى یا بیسواد و یا...متاسفانه حتى خیلى از فرهیختگان ما هم به چنین ورژنى از ازادی بیان معتقد هستند و ،،، و طبعا مثل همه موارد مشابه چنین تحلیل هایی نهایتا در مورد هشتاد درصد از نمونه هاى اماری میتونن صادق باشن و تعداد قابل توجهى استثنا هم وحود داره که گم هستن در اکثریت مطلق
۱۳ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید